بازگشت

فرشتگان به كمك مختار مي جنگند


چنانكه گفته شد مختار براي پيشبرد هدفي كه داشت از هر طريقي كه پيش مي آمد حتي از افكار و انديشه هاي موهوم استفاده مي كرد، مثلا در جنگي كه با شورشيان كوفه نمود و افراد زيادي از جمله سراقة بن مرداس را اسير كردند چون او را نزد مختار آوردند اشعاري در مدح و ثناي مختار سرود و تا آن جا او را بلند كرد كه همپايه پيغمبرش نمود، سپس گفت: امير؛ خدا سايه ات را پايدار بدارد خدا شما را به نيروي غيبي مدد كرد. سراقه بن مرداس به خدائيكه جز او خدائي نيست سوگند ياد مي كند كه به چشم خود ديدم فرشتگان الهي بر اسب هاي أبلق به كمك شما مي جنگيدند.

مختار گفت: بايد در مسجد به منبر رفته مشاهدات خود را به مسلمانان ابلاغ كني سپس سراقه در منبر با سوگندهاي شديد مطلب را بازگو كرد، سپس مختار گفت: گرچه مي دانم به دروغ سخن گفتي و فرشتگان را نديده اي بلكه خواسته اي به اين وسيله آزادت كنم، برو در پناه خدا اما ديگر در كوفه نماني تا اصحاب مرا تباه سازي. [1] .


پاورقي

[1] طبري 663:8 کامل 27:4.