بازگشت

عمرو بن صبيح


عمرو بن صبيح گفته است كه در كربلا بعضي را با نيزه و برخي را با شمشير زخمي كرده ام اما كسي را نكشته ام، ولي در بعضي از روايات آمده است كه عبدالله بن مسلم را او


كشته است [1] بلكه عبدالله بن عقيل برادر حضرت مسلم را نيز او كشته است [2] .

مختار جمعي را مأمور دستگير كردن او نمود، نيمه هاي شب كه همه چشم ها بخواب رفته بود در پشت بام خانه اش گرد بالينش رفته و او را دستگير كرده و شمشيرش را كه زير سر نهاده بود گرفتند عمرو گفت: چه زشت شمشيري بوده اي او را پيش مختار آوردند و دستور داد زندانيش كنند، اول وقت روز آينده مختار اذن عام داد مردم داخل قصر را پر كردند و عمرو را دست بسته آوردند.

تعجب اينجا است كه امام را مي كشيد مع ذلك خود را مسلمان مي داند اما كساني را كه به خونخواهي امام قيام كرده اند كافر مي داند زيرا وقتيكه احساس كرد مي خواهند او را بكشند اظهار داشت: اي كافران دور از خدا اگر شمشير در دستم بود مي فهميديد كه با شما چه معامله اي مي كردم ولي اكنون كه بنا است كشته شوم خوشوقتم كه به دست شما كه بدترين خلق خدائيد كشته مي شوم جز اينكه دوست داشتم شمشير در دستم بود و مدتي با شما مي جنگيدم آنگاه كشته مي شدم!

عبدالله بن كامل گفت: او معتقد است كه بعضي را با نيزه و بعضي را با شمشير مجروح ساخته است چه دستور مي دهيد؟ مختار گفت: تيراندازان را بخواهيد؟ دستور تيراندازي صادر شد چندان تير بر او زدند تا جان داد [3] .


پاورقي

[1] طبري 357:7.

[2] طبري 387:7.

[3] طبري 678:8.