بازگشت

كشندگان عبدالرحمان فرزند عقيل


در روز عاشورا عبدالرحمان فرزند عقيل برادر مسلم به ميدان آمد و اين رجز را مي خواند:




ابي عقيل فاعرفوا مكاني

من هاشم و هاشم اخواني



پدرم عقيل است و موقعيت مرا در ميان بني هاشم بشناسيد.

بجنگ پرداخت و هفده نفر را به خاك و خون كشيد تا عثمان بن خالد و بشير بن حوط او را شهيد كردند [1] .

مختار عبدالله بن كامل را به سراغ ايشان فرستاد، هنگام عصر بود كه مسجد بني دهمان قبيله ايشان را محاصره كردند، به جمعيت اعلان كرد گناه اين قبيله بگردن من باشد اگر تمام شما را نكشم مگر آن كه عثمان بن خالد و بشر بن حوط را تحويل من بدهيد.

قبيله دهمان مهلت خواستند تا آنها را پيدا كنند، جمعيتي در تعقيب ايشان حركت كردند تا در ميدان ايشان را يافتند كه تصميم دارند به جزيره فرار كنند، آن ها را گرفتند و تحويل عبدالله بن كامل دادند، ايشان را در كنار چاه جعد گردن زد و چون خبرشان را به مختار ابلاغ كرد، مختار دستور داد برگرد و بدنشان را آتش بزن تا خاكستر شوند [2] .


پاورقي

[1] ابصار العين في انصار الحسين ص 51.

[2] طبري 670:8.