بازگشت

مختار قاتلين حسين را مي كشد


چون اسيران را پيش مختار آوردند يكي از فرماندهان سپاه مختار از قبيله بني نهد در ميان اسرا بگردش پرداخت و هر اسيري را كه از عرب بود بند از او مي گرفت و آزادش مي نمود، درهم كه يكي از مواليان قبيله بني نهد بود اين موضوع را به مختار گزارش داد، مختار اسيران را طلبيد و دستور داد يك يك آنان را از پيش من عبور دهيد، سپس گفت هر يك از اينها كه در خون حسين بن علي عليه السلام شركت داشته به من تذكر دهيد؟ هر كه را كه مي گفتند: از قتله امام است دستور مي داد همانجا او را گردن بزنند، بالاخره دويست و چهل و هشت نفر از اين جمعيت طعمه شمشير شدند.

البته در اين ميان اصحاب مختار با هر كه خورده حسابي داشتند او را به كناري برده و گردن مي زدند كه مختار پس از انجام كار خبردار شد، و از بقيه نيز پيمان مي گرفتند آزاد مي كردند، سپس منادي مختار در مسجد اعلان كرد هر كه بخانه اش رود و در را ببندد ايمن است مگر كسيكه در خون خاندان پيامبر شركت كرده باشد.

با خروج كوفيان بهانه خوبي براي كشتن و خونخواهي از دشمنان امام حسين پيدا كرد، لذا عده اي فرار مي كردند از جمله عمرو بن حجاج زبيدي سوار بر مركب خود گرديد و از كوفه خارج گرديد معلوم نشد كجا رفت و چه شد آيا زمين او را بلعيد يا به آسمان رفت [1] .


پاورقي

[1] طبري 660:8 کامل 235:4.