بازگشت

مختار تظاهر به سازش مي كند


مختار كه وضع كوفه را چنين درهم و آشوب ديد قاصدي به سوي ابراهيم فرستاد و به وي نوشت كه چون نامه ام به شما رسيد بر زمين مگذار و خود را به من برسان؟ ابراهيم سپاهيان را اعلام كرد بكوفه برگرديد سپاهيان با سرعت تمام و بدون توقف در بين راه شب و روز در حركت بودند تا وارد كوفه شدند، او روز سوم حركت از كوفه دوباره وارد كوفه شد. مختار با كوفيان دفع الوقت مي كرد و با مراسله و فرستادن سفير سرشان را گرم مي داشت تا ابراهيم برگردد، براي آن ها پيام فرستاد كه اعتراض شما چيست؟

كوفيان پاسخ دادند: خواسته ما آن است كه از كار بر كنار شوي زيرا تو مدعي هستي كه محمد حنفيه ترا فرستاده با آن كه او ترا نفرستاده است؟

مختار گفت: اگر مشكوكيد چند نفر از شما و چند نفر از طرف من به مدينه مي فرستيم تا حقيقت امر روشن شود؟ كوفيان اين پيشنهاد را نپذيرفتند و چند مرحله ميان ايشان و سپاهيان مختار زد و خوردي دست داد تا صبح روز سوم ابراهيم وارد شد و مختار نيرو گرفت و كوفيان سست و ضعيف شدند.

قبيله همدان در ميدان سبيع اجتماع كرده بودند و چون وقت نماز شد هر تيره اي مي گفتند: امام جماعت مي بايد از ما باشد، برخي گفتند: هر كه با جمعيت خود نماز بخواند عبدالرحمان بن مخنف اظهار داشت: نگفتم: كه شما با هم اختلاف مي كنيد؟ اين اولين مرحله اختلاف است، ولي دست برداريد در ميان شما قاريان قرآن و بزرگانيكه مورد علاقه


همه باشند وجود دارد يكي از ايشان را انتخاب كنيد، رفاعة بن شداد فتياني رئيس قراء در ميان شما است با او نماز بخوانيد؟ آنان هم پذيرفتند [1] .


پاورقي

[1] طبري 651:8 کامل 233:4.