بازگشت

كشته شدن سردار ابن مطيع


عبدالله بن مطيع دو دسته از سربازان را از دو سو بجنگ مختار فرستاد 1- يزيد بن الحارث 2- شبث بن ربعي، مختار يزيد بن انس را در مقابل آنها فرستاده سپاه مختار در مقابل دو حمله سخت كوفيان مقاومت كردند از جاي خود تكان نخوردند ولي سردار سپاه، يزيد بن انس انديشيد كه اگر حمله دشمن با همين شدت و سختي باشد ممكن است سربازان مقاومت نكنند لذا بايستي اينها را با نيروي رواني تقويت كرد از اين رو براي آنان چنين سخنراني كرد:

اي گروه شيعيان شما در وقتيكه ملازم خانه خود بوديد و كاري با اينها نداشتيد دست و پاي شما را مي بريدند و چشمان شما را بيرون مي آوردند و شما را بدار مي آويختند كه چرا دوستداران خاندان پيغمبريد؟ پس امروز با ايشان مي جنگيد اگر بر شما چيره شوند با شما چه خواهند كرد؟ بخدا قسم نمي گذارند چشم بهم بگيريد كه شما را با سختي مي كشند، و با زنان و فرزندانتان در مقابل چشمانتان بدترين معامله را خواهند كرد كه مرگ بهتر از ديدن چنين منظره ها است، و بدانيد كه شما را از اين مهالك جز استقامت و بردباري و صبر در مقابل دشمن نجات نمي دهد.

اين وقت ابراهيم نيز به كمك سربازان مختار مأموريت يافت تا با راشد رئيس كل قواي ابن مطيع بجنگد، در محله مراد با او رو به رو شد مشاهده كرد كه چهار هزار سرباز در اختيار دارد سربازان خود را گفت: از زيادي سپاه نهراسيد كه خدا وعده نصرت داده و چه بسيار جمعيت كم بر جمعيتهاي انبوه پيروز گشته اند، سپس به خزيمة بن نصر فرمان داد تو با سواران بجنگ و من با پيادگان مصاف مي دهم، جمعيت زيادي از سپاه كوفه را كشتند، خزيمه در ميان سپاه چشمش به راشد رئيس كل قوا افتاد بر او حمله كرد و با نيزه ضربه اي بر او زد و او را كشت، با آواز بلند فرياد كشيد: بخداي كعبه راشد را كشتم! سربازان كوفه فرار كردند و سرابازن مختار خوشوقت گرديدند و نيرو گرفتند، چون مژده كشته شدن راشد به مختار و همراهانش رسيد همگي صدا را به الله اكبر بلند كردند و نيروي تازه اي در وجود


ايشان دميد [1] .


پاورقي

[1] طبري 624:8 کامل 221:4.