بازگشت

مختار دعوت و تبليغات را شروع مي كند


پس از آن كه بيعت با مختار تمام شد، مبلغين و دعوت كنندگان خود را در كوفه منتشر ساخت آنان با تمام قوا و از هر وسيله اي به نفع تبليغي استفاده مي كردند حتي در مجلس سليمان بن صرد مي رفتند و كساني را كه با سليمان وعده همكاري داشتند به بيعت مختار دعوت مي كردند، و مخصوصا با حربه دعاوي مختار و انتقاد اين كه عليه سليمان از او آموخته بودند شيعيان را از گرد سليمان به سوي مختار مي كشانيدند، گاهي اوقات شخص مختار در مجلس سليمان حاضر مي شد و با افراد از نزديك تماس مي گرفت و آنان را با اين كلمات تبليغ مي نمود:

من از طرف ولي امر و معدن فضل و وصي اميرمؤمنان و امام مهدي به سوي شما مأمور شده ام، و به امريكه شفاء دردها و موجب اكمال نعمت و كشتن دشمنان است مأموريت دارم، خداوند سليمان بن صرد را حفظ كند ولي او پيرمردي است از كار افتاده و اسقاط شده كه ديگر نيروي مبارزه ندارد بلكه استخوانش نرم گرديده، و باضافه بصيرت و تجربه در جنگ


او خودش و شما را به كشتن مي دهد و كاري هم از پيش نمي برد.

اما من وظيفه خاصي دارم كه بر طبق آنچه مأمورم اقدام مي كنم كه با اين وضع دوستان عزيز، و دشمنان نابود خواهند شد، و دلهاي مجروح شيعيان درمان مي شود، بيائيد حرف مرا بشنويد و مرا اطاعت كنيد و بي جهت خود را بكشتن ندهيد كه آنچه شما بدان اميدواريد به وسيله من انجام خواهم شد.

با اين تبليغات توانست عده از شيعيان را با خود همدست كند ولي بزرگان شيعه با سليمان بودند و كسي را با او همرديف نميدانستند، در حقيقت وجود سليمان مانع بزرگي براي مختار بود [1] .


پاورقي

[1] طبري 534:7.