بازگشت

مختار از زندان آزاد مي شود


از وقتيكه مسلم كشته شد تا روز عاشورا كه حسين عليه السلام شهيد گرديد مختار در زندان بسر مي برد، پس از شهادت امام تصور نهضت و قيام در مخيله اش قوت گرفت زيرا زمينه را آماده تر مي ديد، لذا به فكر چاره ئي افتاد تا خود را از زندان آزاد سازد. صفيه خواهر مختار همسر عبدالله عمر بود، و از طرفي عبدالله نيز پيش امويان محترم بود و حرفهايش را مي خريدند زيرا حكومت معاويه با دست عمر خطاب پايه گزاري شده بود.

مختار به وسيله زائده بن قدامه نامه اي به خواهرش صفيه نوشت و از او خواست تا عبدالله را وادار نموده نامه اي به يزيد بنويسد و آزادي مختار را از او بخواهد.

صفيه كه از حبس برادر باخبر شد ناراحت گرديد بناي گريه و زاري گذاشت، عبدالله كه چنين ديد نامه اي همراه زائده به يزيد فرستاد و نوشت كه چون مختار با ما بستگي دارد اگر صلاح مي دانيد به ابن زياد بنويسيد تا او را از زندان آزاد كند.

زائده نامه عبدالله را به يزيد رسانيد، يزيد نامه را خواند و لبخندي زد و گفت: شفاعت ابوعبدالرحمان (عبدالله عمر) پذيرفته است، نامه اي به ابن زياد نوشت و دستور داد مختار را آزاد كند.

زائده نامه يزيد را به عبيدالله زياد رسانيد، عبيدالله مختار را خواست و گفت: تو آزادي به شرط آن كه بيش از سه روز در كوفه نماني و گرنه ترا گردن خواهم زد.

مختار آزاد شد اما ابن زياد از زائده بن قدامه كه براي نجات مختار اين اندازه كوشش كرده است ناراحت گرديد، زائده متواري شد تا بالاخره قعقاع بن شور و مسلم بن عمرو با هم نزد ابن زياد شفاعت كردند تا از او درگذشت. [1] .


پاورقي

[1] طبري 522 و بحار 453:45 کامل 169:4.