بازگشت

مختار هنگام خروج مسلم


تصادفا روزي كه مسلم قيام كرد، مختار با عده اي از بردگان به مزرعه خود به نام لقفا رفته بود زيرا قيام مسلم بي سابقه بود و هنوز با اصحاب و ياران خود وعده قيام نگذاشته بود، بلكه دستگير شدن هاني بن عروة ثقفي سبب اين قيام بي سابقه گرديد. موقع ظهر بود كه مختار از قيام مسلم با خبر شد، همان ساعت با بردگان خود به كوفه برگشت مغرب گذشته بود كه جلو باب الفيل با قسمتي از لشكريان عمرو بن حريث كه به فرمان ابن زياد شهر كوفه را


حكومت نظامي اعلان كرده بود برخورد كرد، هاني ابي حيه فرمانده هنگ جلو آمد و مختار را گفت: اينجا چه مي كني؟ وضع تو مشكوك است زيرا نه در خانه ات به سر مي بردي و نه در ميان جمعيت مخالف و موافق؟

مختار پاسخ داد: از بزرگي خطاي شما افكارم مشوش شده: هاني گفت: حواست را جمع كن به خدا قسم با اين گفتار خود را به كشتن مي دهي.

فرمانده سپاه وضع او را به فرمانده كل قواي انتظامي ابن زياد عمرو بن حريث گزارش داد، عمرو گفت: او را بگوئيد كه ابن زياد از وضع تو بي اطلاع است كاري نكن كه خود را بكشتن دهي.

زائدة بن قدامة ثقفي كه در لشكر عمرو بود اظهار داشت: اگر بيايد در امان است؟ عمرو گفت: از ناحيه من در امان است و اگر كارش به پيش عبيدالله بكشد بنفع او گواهي مي دهم، زائده اميدوار شد و گفت: بنابراين راه نجاتي هست.

زائده با بعضي ديگر پيش مختار آمدند و گفته ها را نقل كردند و سپس او را سوگند دادند كاري نكن كه ابن زياد را بر خود تسلط دهي كه جز كشته شدن در پيش نيست.

مختار بنزد عمرو بن حريث آمد و شب را در زير پرچم او صبح كرد، عمارة بن عقبه وضع مختار را به ابن زياد گزارش داد، چون آفتاب بالا آمد درب دارالاماره باز شد و اذن عام داده شد مختار هم در ميان جمعيت بر ابن زياد وارد شد.