بازگشت

بي شرمي يزيد


يزيد در زمان معاويه به عنوان امير حاج به حج رفت، در مراجعت به مدينه برگشت، و در آن جا بساط شراب بگسترانيد در اين حال امام حسين عليه السلام و عبدالله بن عباس خواستند بر او وارد شوند يزيد گفت: وارد شوند، او را گفتند: ابن عباس بوي شراب مي فهمد. گفت: حسين را اجازه دهيد و ابن عباس را اجازه ندهيد!

حسين عليه السلام كه وارد شد بوي شراب را همراه بوي عطريات فراوان دريافت. حضرت فرمود: چه عطر خوبي، اين عطر چيست؟ يزيد گفت: اين عطري است كه در شام تهيه مي شود.

آن گاه كاسه شراب طلبيد و خود آشاميد، كاسه ديگر طلبيد، چون حاضر كردند به امام حسين عليه السلام حواله كرد!!


حضرت فرمود: عليك شرابك ايها المرء. شرابت مال خودت اي شخص يزيد اشعاري با اين مضامين خواند:

اي رفيق، عجب است كه ترا دعوت به شراب مي كنيم و تو اجابت نمي كني و به زنان جوان و شهوات و شادي و شرابي كه بزرگان عرب بر آن نشسته اند دلت را تر و تازه مي كند.

امام عليه السلام برخاست و فرمود: بلكه دل ترا تر و تازه مي سازد اي پسر معاويه [1] .

اين عمل يزيد نشان مي دهد كه آن قدر شراب خورده كه عقلش را از دست داده بود وگرنه با توجه به مذاكرات او با نمايش قبل از حضور امام اين رفتار تناسب ندارد.

خلاصه زشتي هاي يزيد و اعمال ناشايست او به قدري است كه زبان از بيان و قلم از تحرير آن قاصر و ناتوان است، تاريخ ننگين زندگي كوتاه يزيد بشريت را به شرمندگي و سرافكندگي وامي دارد.

رفتار معاويه پسر يزيد كه پس از مرگ پدرش او را به خلافت برگزيدند، و استعفايش، واكنش رفتار يزيد است، او انديشيد پدرش آبروي خلافت را برده و چنين خلافتي باعث شرمساري هر انسان عاقل است، وگرنه در تاريخ سابقه ندارد كه كسي از حكومت روي گردان باشد. فعليه لعنة الله و الملائكة و الناس اجمعين.



پاورقي

[1] کامل ابن‏اثير ج 4/ ص 127.