بازگشت

چرا با حسين دشمني مي كردند


يكي از دلائل دشمني زمامداران عموما با اولياء خدا ترس از دست دادن حكومتشان بوسيله ي اولياء الله بوده و اين معني از اول خلقت تا امروز صادق است اما اين معني ملازم با دشمني دروني نيست بلكه هرگاه احساس مي كردند كه وجود كسي براي حكومت و سلطنتشان مضر است با او به ستيز برمي خواستند.

اما عداوت برخي از انسان ها با اولياء خدا ذاتي و دروني است و اين نوع عداوت مخصوص افراد حرامزاده است چنانكه در روايات بسياري آمده است ولدالزنا دوستدار علي و اولادش نخواهد بود.

قال علي (ع): لا يحبني كافر و لا ولد زناء:

علي عليه السلام فرموده: كافر و زنازاده نمي تواند مرا دوست بدارد [1] .

قال ابوسعيد الخدري: كنا نختبر اولادنا بحب علي بن ابي طالب (ع) فمن احبه عرفنا انه منا. [2] . ابوسعيد خدري گفت: فرزندانمان را با دوستي علي بن ابي طالب امتحان مي كرديم، هر يك كه علي را دوست مي داشت مي دانستيم كه فرزند ما است.

قال جابر الانصاري: ما كنا نعرف المنافقين علي عهد رسول الله الا ببغضهم عليا و ولده [3] .

جابر انصاري گويد: ما در زمان رسول خدا (ص) منافقان را با دشمني علي و اولادش مي شناختيم! و يكي از دلائل دشمني يزيد با خاندان پيامبر همين معني است، كه محدث بزرگ مرحوم حاج شيخ عباس قمي در كتاب تتمة المنتهي مي گويد: ميسون مادر يزيد غلام پدر خود را به خود تمكين داد و به يزيد حامله شد [4] .



پاورقي

[1] بحار ج 39/ ص 296 و 302.

[2] بحار ج 39/ ص 296 و 302.

[3] بحار ج 39/ ص 296 و 302.

[4] تتمة المنتهي ص 92.