بازگشت

فسق و فجور يزيد


مسعودي مي نويسد: يزيد عياش و خوشگذران بود و همواره به لهو و لعب مي پرداخت، او داراي پرندگان و سگهاي شكاري و يوزپلنگ و ميمونهاي بسياري بود كه بيشتر اوقاتش را با آنها مي گذرانيد و هم نشيناني در شرابخواري داشت.

روزي بر بساط شراب نشست در حالي كه ابن زياد در طرف راست او بود، و اين داستان پس از شهادت امام حسين عليه السلام واقع شد، در اين حال به ساقي بزم شراب رو كرد


و گفت:



اسقني شربة تروي مشاشي

ثم مل فاسق مثلها بن زياد



صاحب السر و الامانة عندي

و لتديد مغنمي و جهادي



شرابي به من بياشام كه از درون سيرابم سازد، سپس مثل آن را به ابن زياد بياشام كه او صاحب اسرار و امين من در جهاد و به دست آوردن غنائم است.

آنگاه آوازه خوانان را دستور داد تا اين اشعار را با غنا بخوانند.

در حكومت يزيد اعمال ناپسند او در ميان همه كاركنانش رواج داشت، و غنا در مكه و مدينه رايج شد، و وسائل لهو و لعب را همگان بكار گرفتند و استفاده مي كردند، مردم شرابخواري را علني انجام مي دادند!

او را ميموني بود كه ابوقيس نام نهاده و در مجالس رسمي او را در كنار رجال مي نشانيد و برايش تخت و متكاي مخصوصي قرار داده بود، و آن ميمون خبيثي بود كه كارهاي زشت انجام مي داد، و خر وحشي را رام كرده بودند و بر آن زين و يراق نهاده و اين ميمون بر آن سوار مي شد و با اسب ها مسابقه مي داد، و بر او قبائي از ابريشم سرخ و زرد مي پوشانيد و كلاه ابريشمي بر سرش مي نهاد كه داراي رنگهاي مختلف بود، و براي الاغ نيز زين ابريشمي رنگارنگ ساخته بود كه انسان ها بر آن لباسها و زين و برگ غبطه مي خوردند.

يكي از روزها ابوقيس برنده مسابقه شد، يكي از شعراي شام چنين سرود:



تمسك اباقيس بفضل عنانها

فليس عليها ان سقطت ضمان



الا من راي القرد الذي سبقت به

جياد اميرالمؤمنين! أتان



اي ابوقيس عنان مركب را محكم نگهدار كه اگر بيفتي الاغ ضامن جان تو نيست.

چه كسي ديده است كه ميموني بر ماده الاغي سوار باشد و بر اسب هاي اميرالمؤمنين سبقت بگيرد [1] .

آري از كسي كه از حكومت بر مسلمين جهان اين چنين بهره برداري مي كند كشتن


فرزند پيامبر هم بعيد نيست، شگفت تر اينكه كسي را با چنين اعمالي جانشين پيامبر معرفي كنند.


پاورقي

[1] مروج الذهب ج 3/ ص 67.