بازگشت

زيد از خدمات ابن زياد تقدير مي كند


بر خلاف آنچه تصور مي شود يا برخي از نويسندگان به قلم مي آورند كه يزيد از كردار خود پشيمان گرديده، چنين نيست، زيرا اگر پشيمان شده بود از ابن زياد اين چنين تشكر و تقدير نمي كرد و چنين جايزه بزرگي به او و خاندانش نمي داد:

يزيد در نامه اي كه براي ابن زياد فرستاده، از او مي خواهد كه به شام بيايد تا جايزه خود را بستاند، و از او چنين تعريف مي كند.

تو تا بي نهايت بزرگ شدي و مقام والائي به دست آوردي و تو چناني كه شاعر گفته است:



رفعت و جاورت السحاب و فوقة

فما لك الا مرتقي الشمس مقعد



«يعني بالا رفتي و از ابر گذشتي و مراحل پس از ابر را پشت سر گذاشتي ديگر جائي براي بالا رفتنت نمانده مگر آنكه بر بالاي خورشيد بنشيني!!»

همين كه نامه ام را دريافتي سريع حركت كن و به نزد من آي تا پاداش ترا به كاري كه انجام داده اي بدهم.

ابن زياد با تمام اعضاء استانداري به قصد شام حركت كرد، يزيد دستور داد تمام افراد خاندان بني اميه از او و همراهان استقبال كنند، و چون بر يزيد وارد شد يزيد او را در


آغوش گرفت و سخت فشرد و ميان پيشانيش را بوسيد، و در كنار خود روي تخت سلطنتي نشانيد، به آوازخوانان دستور آواز و به ساقي دستور مي داد و خود با خوشحالي تمام به وجد آمده، اين اشعار را مي خواند:



1- اسقني شربة تروي فوأدي

ثم صل واسق مثلها ابن زياد



2- موضع السر و الامانة عندي

و علي ثغر مغنمي و جهادي



1- «شرابي به من ده كه قلبم را سيراب نمايد و مثل آن را به ابن زياد بخوران».2- «كه او مركز اسرار و امين من در جهاد و غنائم جنگي است».

نكته: يزيد ملعون از كشتن امام حسين (ع) تعبير به جهاد مي كند كه يكي از واجبات اسلامي است! ابن زياد را يكماه پيش خود نگهداشت و يك ميليون درهم (معادل شصت ميليون تومان) به او و همين مقدار به عمرسعد جايزه داد، و به اضافه ماليات عراق را به ابن زياد بخشيد و در اندرون و كنار زنان و عيالاتش از او پذيرائي مي كرد.

و موقعي كه مسلم برادر ابن زياد نزد يزيد آمد او را زياد احترام كرد و گفت: محبت و دوستي شما بر آل ابي سفيان واجب است، و او را بر استان خراسان حكومت داد.

آري يزيد اين چنين از قاتل پسر پيغمبر تقدير مي كند [1] .


پاورقي

[1] حياة الامام الحسين ج 3 ص 392.