بازگشت

يزيد مجاب مي شود


مرحوم محدث نوري قدس سره از دعوات راوندي نقل كرده: هنگامي كه حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام را بر يزيد وارد كردند يزيد با حضرت سخن مي گفت و در صدد بود بهانه اي به دست آورد تا او را شهيد كند امام سجاد هم پاسخ مي داد در حالي كه تسبيح كوچكي در دست داشت و آن را مي چرخانيد يزيد گفت: اين چه كاري است كه من با تو سخن مي گويم و تو با تسبيح بازي مي كني؟ يعني مي خواست بگويد: ادب مجلس و سخن را رعايت نمي كني.

حضرت فرمود: پدرم از جدم برايم روايت كرد كه چون نماز صبح را انجام مي داد تسبيح را به دست مي گرفت و مي گفت:

اللهم اني اصبحت اسبحك و احمدك و اهللك و اكبرك و امجدك بعدد ما ادير به سبحتي.

و تسبيح را با دست مي چرخانيد و سخن مي گفت و كارش را انجام مي داد بدون آن كه ذكري بگويد. و مي فرمود: چرخيدن تسبيح ذكر به حساب مي آيد و آن امان است تا در رختخواب جاي گيرد، و چون در رختخواب مي رفت همين اذكار را تكرار مي كرد و تسبيح را زير سر قرار مي داد و مي فرمود تا صبح تسبيح ذكر مي كند. و من از جدم پيروي مي كنم.

يزيد گفت: با هر يك از شما سخن مي گويم پاسخي مي دهد كه در گفتار پيروز مي گردد [1] .



پاورقي

[1] نفس المهموم ص 452.