بازگشت

زينب در مجلس ابن زياد


زينب دختر اميرالمؤمنان در حالي كه پست ترين لباسها در برداشت در گوشه اي از


مجلس ابن زياد نشست، زنان و كنيزان اطرافش را گرفتند، ابن زياد سه بار پرسيد: اين زن كه اين چنين گوشه گيري اختيار كرده كيست؟ زنان حرم اعتنا نكردند و جوابش را ندادند تا آن كه يكي از زنان پاسخ داد: اين زينب دختر فاطمه دختر رسول خدا است.

ابن زياد با زبان شماتت گفت: الحمد لله الذي فضحكم و قتلكم و أبطل احدوثتكم. «خدا را سپاس كه شما را رسوا ساخت و كشت و حركتتان را باطل گردانيد» زينب كبري فرمود: الحمد لله الذي اكرمنا بنبيه و طهرنا من الرجس، انما يفتضح الفاسق و يكذب الفاجر و هو غيرنا يابن مرجانة.

«خدا را حمد مي كنم كه ما را به وسيله پيامبرش گرامي داشت و از پليدي ها پاك ساخت همانا فاسق رسوا مي شود و فاجر دروغ مي گويد و او غير ما است اي پسر مرجانه».

ابن زياد: كيف رايت فعل الله باخيك؟ «ديدي خدا با برادرت چه كرد؟»

زينب: جز خوبي نديدم اين ها جماعتي بودند كه خدا بر ايشان شهادت را مقدر كرده بود به قتلگاه آمدند، و روزي خدا ميان تو و ايشان جمع مي كند و با تو محاجه و مخاصمه مي كنند آنگاه خواهي ديد كه پيروز كيست، مادرت به عزايت بنشيند اي پسر مرجانه.

ابن زياد از نحوه پاسخ زينب به خشم آمد و تصميم گرفت او را بكشد.

عمرو بن حريث گفت: اين زن از مصيبت نزديكانش ناراحت است و به علاوه زن را نبايد در برابر گفتارش مؤاخذه كرد.

ابن زياد: خدا قلب مرا شفا داد و راحت نمود از طرف برادر سركش تو و پيروان سركش او.

زينب: لعمري لقد قتلت كهلي و ابدت اهلي و قطعت فرعي و اجتثثت اصلي فان يشفك فقد اشتفيت.

«بجانم قسم بزرگان مرا كشتي و خاندان مرا نابود ساختي و شاخه هاي مرا بريدي و ريشه هاي مرا كندي اگر اين ها شفاي تو است پس شفا يافتي». ابن زياد با مغالطه كاري گفت: هذه سجاعة و كان ابوها سجاعا شاعرا. «اين زن سخنور است و پدرش نيز سخنور و شاعر بود».

زينب: مرا با سخنوري و شاعري چكار، اصولا زن را با سخنوري چه [1] ؟



پاورقي

[1] حياة الحسين 243:3 - ارشاد ص 244 - کامل 81:4 - طبري 371:7.