بازگشت

اهل بيت در قتلگاه


پس از آنكه سپاه كوفه از دفن اجساد پليد افراد خود خلاص شدند و آماده حركت به كوفه گشتند، عمرسعد دستور داد زنها را از خيمه گاه بيرون كنند و خيمه ها را آتش زنند، زنان از خيمه ها بيرون آمدند در حالي كه پوشش كافي و مناسبي نداشتند كه همه چيزشان بغارت رفته بود، احساس كردند كه به اسارت مي روند به سپاهيان گفتند: شما را به خدا ما را به قتلگاه ابي عبدالله ببريد، و چنين كردند.

همين كه چشم زنان به كشته ها افتاد فريادشان به شيون بلند شد و لطمه بصورت مي زدند راوي مي گويد: بخدا قسم فراموش نمي كنم هنگامي كه زينب دختر علي را كه بر حسين نوحه سرائي مي كرد با حالتي افسرده و قلبي شكسته و صداي محزون فرياد مي كرد: وا محمداه صلي عليك مليك السماء هذا حسين مرمل بالدماء مقطع الأعضاء، يا محمداه بناتك سبايا و ذريتك مقتلة، تسفي عليهم ريح الصبا، هذا حسين بالعراء مجزور الراس من القفا مسلوب العمامة و الرداء، بأبي من أضحي عسكره يوم الاثنين نهبا، بابي من فسطاطه مقطع الغري، بابي من لا هو غائب فيرتجي و لا جريح فيداوي، بأبي المهموم حتي قضي، بأبي العطشان حتي مضي. فابكت و الله كل عدو و صديق.

«اي محمد كه درود فرشتگان خدا بر تو باد، اين حسين تو است كه به خون آغشته و اعضايش قطعه قطعه گشته است، اي رسول خدا دخترانت اسير و ذريه ات همگي مقتول، باد صبا بر آنها مي وزد، اين حسين تو است كه روي خاك افتاده و سرش را از قفا بريدند عمامه و رداء و البسه او را به غارت بردند.

پدرم فداي آن كه خيمه گاهش در روز دوشنبه تاراج شد، پدرم فداي آن كه طنابهاي خيمه اش بريده شد و فرونشست، پدرم فداي آنكه نه به سفري رفته كه اميد مراجعتش باشد و نه زخمي برداشت كه مرهم پذير باشد، پدرم فداي آنكه با دل پر غصه از دنيا رفت، پدرم فداي آنكه با لب تشنه جان سپرد.

زينب آن قدر ناله كرد و نوحه سرائي نمود كه دوست و دشمن را گريانيد آنگاه فرمود: پروردگارا اين قرباني را از آل محمد قبول فرما».

ثم ان سكينة اعتنقت جسد الحسين (ع) فاجتمع عدة من الأعراب حتي جروها عنه.


«سپس سكينه دختر ابي عبدالله نعش پدر را در آغوش گرفت هر چه كردند پدر را رها كند ممكن نشد تا آن كه عده اي اعراب آمدند و به عنف و جبر او را از بدن بابايش جدا كردند.

از سكينه خاتون نقل شده است كه در همين حال شنيدم پدرم فرمود:



1- شيعتي ما ان شربتم ماء عذب فاذكروني

او سمعتم بشهيد او غريب فاندبوني



2- ليتكم في يوم عاشورا جميعا تنظروني

كيف استسقي لطفلي فابوا ان يرحموني



1- «شيعيانم هرگاه آب گوارا مي نوشيد مرا ياد كنيد يا اگر غريب و شهيدي را ديديد بر من بگرييد».

2- «اي كاش در روز عاشورا بوديد و مي ديديد چگونه براي طفل شيرخوارم آب طلب مي كردم و بر من رحم نكردند [1]


پاورقي

[1] بحار 58:45 - طبري 369:7 - مقتل مقرم ص 380 - نفس المهموم ص 386 - لهوف ص 134.