بازگشت

وداع حسين با اهل حرم


در بعضي از مقاتل آمده پس از شهادت 72 نفر از فرزندان و برادران و برادرزادگان و بني اعمام و انصار حسين (ع) براي آخرين وداع به خيمه ها آمد و صدا زد: يا سكينة، يا فاطمة، يا زينب، يا ام كلثوم عليكن مني السلام. زنان و دختران از خيمه ها بيرون دويدند و


گرد ابي عبدالله اجتماع كردند.

امام به خواهرش ام كلثوم فرمود: خواهرم من به سوي اين مردم مي روم و اوصيك بنفسك خيرا. «و ترا به خوبي ها وصيت مي كنم» (در اين مسير صبر و بردباري پيشه نمائيد) زنان شيون كنان صدا را به واويلا بلند كردند و صورت ها را مي خراشيدند جدشان رسول خدا را صدا مي زدند و استغاثه مي كردند و حسين آنان را امر به سكوت و صبر و تحمل مي نمود راستي اگر گفته شود كه در روز عاشورا بر اهل بيت زماني سخت تر از اين زمان نبود سخن گزافي نيست زيرا زنان حرم رسول خدا مي بينند همه انصار و ياران و برادران و برادرزادگان به شهادت رسيدند و تنها حسين مظهر عزت و شوكت و پناهگاه آنها است به راهي مي رود كه بازگشت ندارد ديگر كسي ندارند كه هنگام تعدي دشمن به او پناه ببرند و كيست كه آن ها را تسلي دهد پس چاره اي ندارند به جز آنكه دور ابي عبدالله را بگيرند و ضجه و ناله كنند حسين هم در اين ميان اطفالي را مي بيند كه ناله مي كنند، و زناني را مشاهده مي كند كه مصيبت فراوان آنان را از خود بي خود نموده، كودك عقل رسي طلب امنيت مي كند، صداي ديگري به العطش بلند است.

بر شخصيتي همچون حسين كه غيرت الهي در وجود او است چه مي گذرد؟

چه خوب گفته است شاعر:



فلو ان ايوبا راي بعض ما راي

لقال بلي هذا العظيمة بلواه



«يعني اگر ايوب با تمام صبرش قسمتي از مصيبت حسين را مي ديد اعتراف مي كرد كه اين مصيبت عظيمي است».



آئيد تا بگرييم چون ابر در بهاران

كز سنگ ناله خيزد وقت وداع ياران



با كاروان بگوئيد احوال اشك چشمم

تا بر شتر نبندد محمل بروز باران



سكينه جلو آمد و عرض كرد: يا ابة استسلمت للموت؟ «پدر آماده شهادت شده اي»؟

امام فرمود: كيف لا يستسلم للموت من ناصر له و لا معين.

«آخر چگونه تسليم مرگ نشود كسي كه يار و ياوري ندارد.»

فقالت: يا ابة ردنا الي حرم جدنا.


حالا كه آماده مرگ شده اي پس ما را در اين صحرا و در دست دشمن رها مكن، به حرم جدمان برگردان؟

امام فرمود: هيهات لو ترك القطا لنام.

فرزندم مرا امان نمي دهند اگر مرغ قطا را به حال خود واگذارند در لانه اش مي خوابد. زنان از اين سخن امام سخت ناراحت شدند و شيونشان تشديد شد حسين زنان را ساكت كرد.

سكينه كه بيش از همه ناراحت بود و ساكت نمي شد حسين او را به سينه چسباند و اشكهايش را از صورتش پاك كرد و فرمود:



1- سيطول بعدي يا سكينة فاعلمي

منك البكاء اذ الحمام دهاني



2- لا تحرقي قلبي بدمعك حسرة

مادام مني الروح في جسماني



3- فاذا قتلت فانت اولي بالذي

تأتينه يا خيرة النسوان



1- «سكينه جانم بدان كه بعد از مرگ من گريه زيادي خواهي داشت».

2- «ولي تا جان در بدن دارم با اشك خود قلب مرا آتش مزن.»

3- «اما پس از كشته شدنم تو از هر كس سزاوارتر به گريه كردن در عزاي مني اي بهترين زنان» (زيرا گريه دختر در عزاي پدر سوز ديگري دارد) [1] .



پاورقي

[1] بحار 47:45 - حياة الحسين 283:3 - نفس المهموم ص 346.

علاقه حسين به سکينه و رباب دختر امرالقيس مادر عبدالله رضيع معروف به علي‏اصغر و سکينه دختر حسين است، حسين بن علي عليهماالسلام نسبت به رباب و سکينه علاقه خاصي داشت که اشعار ذيل از امام حسين بيانگر محبت آن حضرت است:



لعمرک انني لاحب دارا

تکون بها سکينه و الرباب‏



احبهما و ابذل جل مالي

و ليس لعاتب عندي عتاب‏



«بجانت قسم خانه‏اي را که در آن سکينه و رباب باشد دوست دارم».

«و آنها را آنچنان دوست دارم که حاضرم تمام اموالم را براي آنان مصرف کنم و بگفتار کسي که مرا در اين زمينه ملامت کند اعتنا نمي‏کنم».

و مخصوصا هرگاه جناب رباب و سکينه به ديدن بستگانشان مي‏رفتند مفارقت آن‏ها بر حسين عليه‏السلام سخت مي‏گذشت که در اين باره فرموده است:



کان الليل موصول بليل

اذا زارت سکينه و الرباب‏



«گويا شبها به يکديگر متصل مي‏شود هرگاه سکينه و رباب به ديدن مي‏روند».

جناب رباب هم به امام حسين علاقه فراواني داشت چون اين مخدره از اسيري برگشت يکسال تمام کنار قبر امام حسين اقامت کرد و به عزاداري پرداخت سپس به مدينه بازگشت و در مدت عمر بزير سايه نرفت تا از دنيا رفت اشراف قريش در مدينه از رباب خواستگاري مي‏کردند در جواب مي‏فرمود:

ما کنت لا تخذ بعد رسول الله حنوا. «بعداز پيغمبر پدر شوهري نمي‏خواهم».

در اصول کافي از حضرت صادق عليه‏السلام روايت کرده چون حضرت سيدالشهدا بشهادت رسيد زوجه کلبيه او اقامه ماتم کرد رباب و کنيزانش آن قدر گريستند که اشک چشمشان خشک شد، مگر يک نفر از کنيزان که اشکش جاري بود، رباب پرسيد چه شده که اشک چشم تو خشک نشده گفت سويق طبخ کرده و مي‏خورم، رباب دستور داد براي همه سويق تهيه نمايند تا آن‏ها را به گريه کمک نمايد.

يکي از دوستان براي جناب رباب چند مرغ صحرائي فرستاد تا در اقامه عزا قوت بگيرد رباب پرسيد: اين‏ها چيست؟ ماوقع را عرض کردند، فرمود مگر در مجلس عروسي نشسته‏ايم؟ به اين‏ها نياز نداريم از خانه بيرون کنيد.

ازدواج حسين با رباب:

داستان ازدواج حسين با رباب از اين قرار است:

اميرالمؤمنين (ع) به اتفاق فرزندانش امام حسن و امام حسين به خانه امرءالقيس بن اصبغ کلبي رفتند، فرمود: من علي بن ابي‏طالب پسرعم و داماد پيغمبر و اين‏ها پسران منند از دختر رسول خدا و مايليم با شما وصلت کنيم.

امرءالقيس گفت: دخترم محياة را به شما تزويج کردم و سلمي دختر ديگرم را به حسن و رباب را با حسين کابين بستم!!

سکينه دختر امام حسين نامش آمنه يا اميمه است و سکينه لقب آن بزرگوار است سکينه زني بسيار زيبا و سرآمد زنان عصر خويش به حساب آمده است داراي اخلاق حميده که او را عقيلةالقريش مي‏گفتند و از نظر شعر و ادب استاد تمامي شعراي عصر خويش بود، شعرا به محضرش مي‏آمدند و اشعار خود را بر او عرضه مي‏کردند و سکينه خاتون نواقص اشعار آنها را گوشزد مي‏کرد و اصلاح مي‏نمودند.

حضرت سکينه روزي در راه عبورش بر عروة بن اذينه افتاد، نزد او متوقف شد و اشعاري را قرائت کرد و پرسيد اينها را تو گفته‏اي؟ گفت: آري سکينه خاتون به کنيزاني که همراهش بودند اشاره کرد و گفت: اين‏ها آزاد باشند اگر اين اشعار از قلب سليمي صادر شده باشد، عروه متوجه اشتباه خود شد و روش خود را تغيير داد که بعدها جناب سکينه خاتون از اشعار او تعريف مي‏کرد.

حضرت سکينه خاتون در پنجشنبه پنجم ربيع الاول سال 117 در مدينه منوره وفات کرد.

(وفيات الاعيان 131:2 - اصول کافي 490:2 (باب مولدالحسين) رياحين شريعه 269:3 و 313 - ريحانة الادب 208:2.