بازگشت

امام پيراهن كهنه مي طلبد


امام كه مي بيند لحظه به لحظه به شهادت نزديك مي شود به خيمه گاه تشريف آورد و فرمود: اتيوني بثوب خلق لا يرغب فيع احد.

«جامه كهنه اي برايم بياوريد كه هيچ كس به آن رغبت نكند» تا زير جامه ام بپوشم تا پس از شهادت از بدنم خارج نكنند. جامه اي آوردند كه تنگ بود حضرت نپذيرفت و فرمود: ذلك لباس من ضربت عليه الذله. «اين لباس يهوديان است كه قلم ذلت بر آنان جاري شده است» جامه ديگري آوردند و امام نيز چند نقطه آن را پاره كرد و در زير لباسهايش پوشيد ليكن دشمن از آن هم چشم پوشي نكرد ابجر بن كعب آن را از بدن حضرت خارج نمود و حسين را برهنه گذاشت، خداي قهار او را مورد خشم خود قرار داد، دستهاي


ابجر در تابستان مانند چوب خشك مي شد و در زمستان تازه مي گشت ليكن مرتب چرك و خون از آن جاري بود [1] .


پاورقي

[1] حياة الحسين 282:3 - بحار 54:45 - طبري 364:7 - نفس المهموم ص 360 - کامل 78:4.