بازگشت

مقاومت امام حسين


با تمام مصائب گذشته حسين (ع) با يك دنيا وقار و عظمت يكه و تنها در برابر انبوه دشمن ايستاد كه گويا اين همه فجايع بر استقامت و صبر امام افزوده چنان كه بر ايمانش افزوده است، نه كشته شدن اولاد و برادران و برادرزادگان و اصحابش توانست او را متزلزل سازد و نه تشنگي و عطش آنچناني، چنانكه از فرزندش امام زين العابدين نقل شده كه فرمود: كلما يستذ الامر يشرق لونه و تطمئن جوارحه فقال بعضهم: انظروا كيف لا يبالي بالموت. «يعني هر چند كار بر ابي عبدالله سخت تر مي شد چهره اش درخشنده تر و اعضاء و جوارحش مطمئن تر مي گرديد تا جائي كه بعضي از سپاهيان عمرسعد به ديگران مي گفتند: ببينيد كه چطور اصلا از مرگ باكش نيست».


عبدالله بن عمار يكي از سپاهيان كوفه مي گويد: حسين را ديدم هنگامي كه او را از هر طرف محاصره كرده بودند به جمعيتي كه در طرف راست بودند حمله مي كرد همانند روباه فرار مي كردند و چون به سمت چپ حمله مي كرد هم چنان فرار مي كردند.

فو الله ما رأيت مكثورا قد قتل اولاده و اصحابه اربط جاشا منه و لا امضي جنانا منه.

«بخدا قسم كسي را نديده ام كه جمعيت انبوهي او را محاصره كرده باشد و اولاد و اصحابش كشته شده باشند چون حسين با قلبي محكم و استوار بر دشمن بتازد».

و چون بر ميمنه حمله مي كرد اين رجز مي خواند:



الموت اولي من ركوب العار

و العار اولي من دخول النار



«مرگ سزاوارتر است از تن به ننگ دادن و پذيرش ننگ شايسته تر از ورود به جهنم».

و چون بر ميسره دشمن حمله مي كرد اين رجز مي خواند:



انا الحسين بن علي

آليت ان لا انثني



احمي عيالات ابي

امضي علي دين النبي



«من حسين فرزند علي هستم و قسم خورده ام كه از تصميمم برنگردم.»

«و از عيالات پدرم حمايت مي كنم و بر دين پيامبر از دنيا مي روم» [1] .


پاورقي

[1] حياة الحسين 276:3 - نفس المهموم ص 253.