بازگشت

شخصيت حضرت ابي الفضل


حضرت ابي الفضل العباس فرزند اميرالمؤمنان (ع) در سال 62 هجرت از ام البنين فاطمه بنت حزام بن خالد بن ربيعه متولد گرديد مدت چهارده سال با پدر بزرگوارش زندگي


كرد و در جنگ صفين در ركاب پدر حضور داشت ليكن به او اجازه ميدان داده نمي شد و مدت بيست و چهار سال با برادرش حضرت امام مجتبي زيست و با برادرش حسين عليه السلام سي و چهار سال زندگي كرد.

حضرت ابي الفضل از بس زيبا بود او را قمر بني هاشم مي ناميدند، عباس مردي قوي، شجاع سواري تنومند كه بر اسبان قوي هيكل سوار مي شد پاهايش به زمين مي كشيد از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: كان عمنا العباس نافذ البصيرة، صلب الايمان جاهد مع ابي عبدالله (ع) و ابلي بلاء حسنا و مضي شهيدا. «عموي ما عباس با بصيرت و آينده نگر و در ايمان استوار بود همراه حضرت ابي عبدالله الحسين عليه السلام جهاد كرد و امتحان خوبي داد تا به شهادت رسيد».

روزي حضرت علي بن الحسين امام سجاد (ع) چشمش به عبيدالله پسر حضرت ابي الفضل افتاد با ديدنش گريان شد و فرمود:

بر پيامبر روزي سختر از روز احد نگذشت كه در آن روز عمويش حمزه سيدالشهدا شهيد شد و بعد از آن روز موته بود كه پسرعمويش جعفر شهيد شد. و لا يوم كيوم الحسين عليه السلام ازدلف اليه ثلاثون ألف رجل يزعمون انهم من هذه الامة كل يتقرب الي الله عزوجل بدمه و هو يذكرهم بالله فلا يتعظون حتي قتلوه بغيا.

«ليكن هرگز مانند روز عاشوراي حسيني پيش نيامده كه سي هزار نفر او را محاصره كردند و همه خود را از امت جدش رسول خدا بحساب مي آوردند و با كشتن فرزند پيامبر تقرب بخدا مي جستند و حسين هر چند خدا را به آنان تذكر داد متنبه نشدند تا آن كه به ظلم و ستم شهيدش كردند».

سپس فرمود: رحم الله عمي العباس فلقد آثرو أبلي و فدي أخاه بنفسه حتي قطعت يداه فأبد له الله عزوجل منهما جناحين يطير بهما مع الملائكة في الجنة كما جعل لجعفر بن ابي طالب (ع) و ان للعباس عند الله تبارك و تعالي منزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامة.

«سپس فرمود خدا عباس را مشمول رحمت خويش گرداند كه ايثار كرد و خود را به مشقت افكند تا جان خود را فداي برادرش كرد و در اين راه دستهايش قطع شد، خداوند بجاي دو دست ابي الفضل دو بال به او عنايت فرمود كه در بهشت با فرشتگان پرواز مي كند


چنانكه براي جعفر طيار قرار داد و براي عباس نزد خداوند تبارك و تعالي مقامي است كه تمام شهداء در روز قيامت غبطه مقام او را مي خورند [1] .


پاورقي

[1] ابصار العين ص 25 - حياة الحسين 263:3 - عمدة الطالب ص 356 - قاموس الرجال 241:5.