بازگشت

قاسم اجازه جهاد مي طلبد


قاسم بن الحسن براي رفتن به ميدان به حضور عمو آمد و اجازه نبرد خواست، حسين كه مشاهده كرد قاسم آماده شهادت است دست در گردن او انداخت و عمو و


برادرزاده آن قدر گريستند. حتي غشي عليهما. «تا هر دو بيحال شدند». آنگاه قاسم اذن ميدان طلبيد، حسين از اجازه امتناع مي نمود: عمو جان چگونه اجازه ميدان بدهم كه تو يادگار برادر مني قاسم آن قدر دست و پاي عمو را بوسيد تا اجازه گرفت و با چشم گريان به سوي ميدان روان گرديد [1] .


پاورقي

[1] ابصار العين ص 36 مقاتل الطالبيين ص 88 - بحار 34:45 - نفس المهموم ص 321.