بازگشت

قاسم بن الحسن


السلام علي القاسم بن الحسن بن علي المضروب علي هامتة المسلوب لامته حين نادي الحسين عمه فجلي عليه عمه كالصقر و هو يفحص برجليه التراب و الحسين يقول بعدا لقوم قتلوك و من خصمهم يوم القيامة جدك و ابوك.

ثم قال: عز و الله علي عمك ان تدعوه فلا يجيبك او يجيبك فلا ينفعك هذا و الله يوم كثر واتره و قل ناصره جعلني الله معكما يوم جمعكما و بوأني مبوأ كما و لعن الله قاتلك عمر بن سعد بن نفيل الازدي و أصلاه جحيما و اعدله عذابا اليما.


«سلام بر قاسم بن الحسن بن علي عليهم السلام كه شمشير بر فرقش وارد شد و زره اش را به غارت بردند، هنگامي كه عمويش حسين را صدا زد، حسين مانند باز شكاري خود را به قاسم رسانيد مشاهده كرد قاسم در حال جان دادن پاها را بر زمين مي سايد فرمود: از رحمت خدا دور باد مردمي كه ترا كشتند و در قيامت جد و پدرت دشمنشان باد، سپس فرمود: بر عمويت دشوار است كه او را بخواني و نتواند ترا اجابت كند يا اجابت كند در وقتي كه فايده نداشته باشد بخدا قسم امروز روزي است كه دشمنان عمويت بسيار و يارانش اندكند خدا مرا با شما محشور گرداند در روزي كه شما را با هم محشور مي گرداند، و مرا در جايگاه شما قرار دهد و خدا عمر بن سعد بن نفيل قاتلت را لعنت كند و او را در آتش جهنم وارد نمايد و عذاب دردناكي برايش مهيا سازد [1] .


پاورقي

[1] بحار 68:45 - ابصار العين ص 37.