بازگشت

عبدالله در سوك فرزندان


چون خبر شهادت حسين و فرزندان عبدالله بن جعفر به مدينه رسيد مردم مدينه براي تسليت و تعزيت به خانه عبدالله تردد مي كردند ابواللسلاس غلام عبدالله بن جعفر گفت: اين گرفتاري ها از ناحيه حسين بر ما وارد شد عبدالله با كفش بر غلام حمله كرد و گفت: اي پسر كنيز متعض درباره حسين چنين مي گوئي؟ بخدا سوگند اگر من هم با او بودم از او جدا نمي شدم تا جانم را قربانش كنم، و اين موردي است كه بايد از جان گذشت، مصيبتشان بر من آسان مي گردد كه در ياري برادر و پسرعمويم شهيد شدند و با او مواسات كردند آن گاه خطاب بحاضرين گفت: خدا را سپاس مي گويم كه مرا در شهادت حسين عزيز و گرامي داشت كه اگر خود نبودم تا جانم را نثار او كنم اما فرزندانم اين مقام را درك كردند و با حسين مواسات نمودند [1] .


پاورقي

[1] ابصار العين ص 39 - طبري 384:7.