بازگشت

ابوالشعثاء الكندي


السلام علي يزيد بن زياد بن مهاصر الكندي.

سلام بر يزيد فرزند زياد فرزند مهاصر كندي.»

يزيد بن زياد مكني به ابوالشعثاء مردي شريف و شجاع و جسور بود، ابوالشعثاء همراه عمرسعد به كربلا آمد تا هنگامي كه امام شروطي را به ابن سعد پيشنهاد كرد و پذيرفته نشد از بلشكر كوفه جدا شد و به حسين پيوست، در روز عاشورا سواره جنگيد تا آن كه اسبش را پي كردند، زانوها را بر زمين نهاد و صد تير كه در كنانه اش داشت همه را به سوي سپاه عمرسعد شليك كرد و به جز پنج عدد از تيرها همگي به هدف اصاب كرد و هر تيري كه رها مي كرد و به هدف مي رسيد مي گفت:



انا بن بهدله

فرسان العرجله



امام حسين عليه السلام هم دعا مي فرمود: اللهم سدد رميته و اجعل ثوابه الجنة. «خداوندا تيرش را به هدف برسان و ثواب او را بهشت قرار ده».

چون تيرهايش تمام شد برخاست و گفت: فقط پنج تير خطا كرد سپس با شمشير به دشمن حمله كرد و اين رجز مي خواند:



انا يزيد و ابي مهاصر

اشجع من ليث بغيل خادر



يا رب اني للحسين ناضر

و لابن سعد تارك و هاجز



«من يزيدم و پدرم مهاصر است شجاعتر از شيري كه در آشيانه اش جاي گرفته است».


«پروردگارا من ياور حسينم و از ابن سعد بريده و او را رها كرده ام».

و پيوسته جنگيد تا به لقاء الله پيوست رضوان الله تعالي عليه [1] .


پاورقي

[1] ابصار العين ص 102 - طبري 355:7 - حياة الحسين 235:3 - کامل 73:4 - قاموس 441:9.