بازگشت

جون اجازه ميدان مي طلبد


موقعي كه بيشتر ياران حضرت به شهادت رسيدند، جون به حضور امام آمد و اجازه ميدان خواست، امام فرمود: جون تو مجازي به هر كجا كه خواهي بروي زيرا پيروي تو از ما و بودن در خانه ما به منظور كمك و آسايش بوده است لذا در گرفتاري ما خود را مبتلا مساز.

جون خود را به قدم هاي حضرت انداخت و عرض كرد: يابن رسول الله انا في الرخاء الحس قصاعكم و في الشدة اخذ لكم «پسر پيامبر در خوشي ها كاسه ليس خانه شما بودم حالا در گرفتاري دست از شما بردارم؟»

«و الله ان ريحي لمنتن و ان حسبي للئيم و ان لوني لاسود فتفس علي بالجنة ليطيب ريحي و يشرف حسبي و يببض لوني لا و الله لا افارقكم حتي يختلط هذا الدم الاسود مع دمائكم.

«پسر پيغمبر! بخدا مي دانم كه بويم بد و حسب و نسبم پست و چهره ام سياه است ولي شما بهشت را از من دريغ مداريد تا خوشبو و شرافتمند و روسفيد گردم نه به خدا دست از شما خاندان برنمي دارم تا خون سياهم با خون شما آميخته گردد».