بازگشت

در آخرين نفس سفارش رهبر


مسلم بن عوسجه لحظات آخر عمر خود را مي گذرانيد كه حبيب بن مظاهر همراه امام (ع) بر بالينش آمد و گفت: مرگ تو بر من گران است تو را به بهشت بشارت باد اگر نبود كه من هم پس از ساعتي به تو ملحق خواهم شد دوست داشتم كه به آنچه قصد انجام آن را داري به من وصيت كني تا رعايت حق قرابت و دين را كرده باشم اما به يقين مي دانم كه لحظه ديگر من هم كشته خواهم شد و به تو ملحق مي گردم مسلم بن عوسجه با صداي نحيفي گفت: بل انا اوصيك بهذا.

خدا ترا بشارت به خير دهد من تو را وصيت مي كنم به اين مرد (اشاره به امام حسين عليه السلام نمود) كه تا جان در بدن داري او را ياري نمائي.

حبيب بن مظاهر گفت: به خداي كعبه سوگند كه جز اين نكنم و ديدگانت را به انجام اين وصيت روشن گردانم، در اين هنگام مسلم بن عوسجه جان به جان آفرين تسليم نمود، ياران امام نعش او را برداشتند و در خيمه شهيدان گذاردند [1] .


پاورقي

[1] همان مدارک قاموس الرجال ج 8/ ص 485.