بازگشت

شكست فاحش سپاه اموي


حملات پي در پي اصحاب ابي عبدالله و مقاومتشان در برابر نيروهاي حكومت بني اميه روز را بر آنان شب و دنيا را بر آن ها تنگ كرد به طوري كه صداي ضجه و ناله آنان از صدمات و جراحات و كشتار بي حساب بلند شد عمرو بن حجاج زبيدي يكي از فرماندهان سپاه عمرسعد احساس كرد جنگ تن به تن با شمشير و نيزه دمار از روزگار آنان برمي آورد زيرا مقاومت اصحاب حسين فوق العاده و اعتقاد به هدفشان محكم و مستحكم و در راه رسيدن به اهداف خود مرگ را به بازي و مسخره گرفته و بر آن لبخند مي زنند لذا به سپاهيان كوفه با فرياد رسا اعلام كرد:

يا حمقاء اتدرون من تقاتلون؟ تقاتلون نقاوة حرسان اهل المصر و قوما مستقلين مستميتين فلا يبرزن لهم منكم احد الا قتلوه و الله لو لم ترموهم الا بالحجارة لقتلتموهم.

«اي احمقها مي دانيد با چه كساني مي جنگيد؟ شما با نخبه هاي شجاعان و مردمي كه زندگي را بي ارزش مي دانند و از مرگ استقبال مي كنند جنگ مي كنيد، هر كه با آنها رو به رو شود كشته مي شود مگر آن كه با سنگ با آنها بجنگيد و سنگ بارانشان كنيد».

عمرسعد نظر عمرو را پسنديد و براي همه قسمتهاي ارتش همين دستور را صادر كرد كه هيچ كس با ياران حسين با سلاح شمشير و نيزه نجنگد [1] .


نكته: از گفتار عمرو بن حجاج فرمانده نيروي عمرسعد حقايقي آشكار مي شود:

1- ياران حسين عليه السلام با قدرت اراده و ايمان راسخ مي جنگند و لذا، هيچ نيروئي تاب مقاومت در برابر آنان را ندارد و اگر دشمنانشان با شمشير و نيزه با آن ها بجنگند اسلحه شان مي شكند و دستشان خالي مي شود مگر سنگ بيابان كه تمامي ندارد.

2- آنان اهل معرفتند كه حق را يافته اند و در انتخاب مسيرشان بر يقينند لذا براي رسيدن به اهداف مقدسه خود سستي بخرج نمي دهند و اين ايمان و عقيده در ميان سپاهيان كوفه وجود ندارد.

3- مطلب مهم اينكه آن ها براي زندگي ارزشي قائل نيستند و هدف آنان رسيدن به مقام قرب پروردگار است لذا نه تنها از مرگ هراسي ندارند بلكه مشتاقانه از آن استقبال مي كنند.


پاورقي

[1] حياة الحسين ج 3 / ص 210 - کامل ج 4/ ص 67 - نفس المهموم ص 264.