بازگشت

سعادت و شقاوت


تبليغات اعم از حق يا باطل و درست يا نادرست در انسان اثر مي گذارد اما براي درك حقيقت تشخيص قابليت لازم است، اگر شخص قابل هدايت بود و وجدان بيدار و هشياري داشت راه حق را از ناحق و صحيح را از سقيم تشخيص مي دهد آن وقت است كه ديگر تبليغات سوء در چنين شخصي اثر نمي كند و بر عكس كساني كه فاقد وجدان بيدار باشند حتي اگر در شاهراه سعادت قرار گرفته باشند ولي در اثر عدم قابليت و جمود و خمودي وجدان، سعادت ابدي را از دست مي دهند.

در شب عاشورا دو حادثه رخ داد كه حكايت از اين معني مي كند اول آن كه گروهي از لشكريان عمرسعد كه قابليت هدايت را داشتند به تعداد سي و دو نفر ضمن گشت به حرم حسيني نزديك شدند زمزمه امام و ياران در نماز و دعا و استغفار آنان را جذب نمود و به سپاه امام پيوستند و راه حق و شهادت و سعادت ابدي را در پيش گرفتند، دوم گروهي از سپاهيان حسين كه شايد ماه ها در ركاب حضرتش بودند و از خوان نعمتش بهره مند گرديده در آخرين ساعاتي كه نسيم سعادت مي وزيد امام را رها كرده متفرق شدند.