بازگشت

نظر قاسم بن الحسن درباره مرگ با عزت


حسين سلام الله عليه كه استقامت و پايداري كسان و بستگان و ياران خود را آزمود و دانست كه در ياري اش استوار و پايدارند و معهذا براي رفع هر گونه ابهام و آگاهي همگان به سرنوشت آينده خود، فرمود: من فردا شهيد مي شوم و همه شما كه با من هستيد بشهادت مي رسيد و يك نفر از شما زنده و باقي نمي ماند.

ياران عرض كردند: خدا را سپاس مي گوئيم كه ما را با ياري شما گرامي داشت و به شهادت در راه خود مشرف گردانيد، پسر پيغمبر! آيا خوشحال نباشيم كه با شما و در درجه شما باشيم.

حسين (ع) فرمود: خدا به شما جزاي خير دهد.

قاسم بن الحسن كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود با خود انديشيد كه چون سن من قانوني نيست نباشد كه اين خبر شامل حال من نشود لذا از عموي بزرگوارش پرسيد: آيا من هم جزء شهدا هستم؟

حسين (ع) بر او رقت كرد و فرمود: يا بني كيف الموت عندك؟:

«پسرم مرگ در نظر تو چگونه است؟»

قال يا عم احلي من العسل. «عمو جان از عسل شيرين تر است».

فقال اي و الله فداك عمك انك لاحد من يقتل من الرجال معي. «حسين فرمود: آري بخدا قسم عمويت بقربانت تو هم يكي از كساني هستي كه با من كشته مي شوند» [1] .

آري قاسم با آن كه جوان نورسي بود درس آموزنده اي به نوجوانان آزاده داد كه مرگ با عزت از عسل شيرين تر است و جوانان نورس ما هم در جنگ تحميلي از اين تز پيروي نمودند و افتخار آفريدند.



پاورقي

[1] نفس المهموم ص 230.