بازگشت

شمر وارد كربلا مي شود


شمر بن ذي الجوشن كه در شرارت و خبث باطن سرآمد زمان بود، به اميد اين كه عمرسعد حاضر به جنگ با حسين نمي شود با شتاب فراوان وارد سرزمين كربلا شد و از عمرسعد خبر گرفت، گفتند در فرات آب تني مي كند، شمر از بس شتاب داشت كه نظر عمرسعد را به دست آورد، جويرية بن بدر تميمي را مأمور ساخت كه: برو ببين اگر ابن سعد جنگ با حسين را پذيرا نيست او را گردن بزن!! ليكن قبل از آن كه جويريه ابن سعد را ملاقات كند مردي از سپاهيان عمرسعد برايش خبر آورد كه داستان از اين قرار است.

ابن سعد به سرعت از آب خارج شد و لباس پوشيد و چون فهميد كه شمر چه كرده است! رو به شمر كرد و گفت: واي بر تو خدا خانه ات را خراب كند و زشت گرداند آنچه (حكمي) را كه آورده اي، گمان مي كنم كه تو رأي ابن زياد را زدي و آن چه را كه من اصلاح كرده بود، به فساد كشانيدي، اگر فكر مي كني كه حسين تسليم امر ابن زياد مي شود اشتباه است، حسين هرگز فرمان ابن زياد را نمي پذيرد كه قلب و روح پدرش علي در كالبد او نهفته است.

شمر: بگو امر اميرت را اجراء مي كني و با دشمن او مي جنگي؟ وگرنه لشكر را به من واگذار و خود را از سپاه كنار بكش.

عمرسعد: اين موقعيت و كرامت براي تو نيست من خود انجام خواهم داد و تو فرمانده پيادگان باش [1] .

نكته: عجبا كه كشتن پسر پيغمبر را كرامت و افتخار به حساب مي آورند!


پاورقي

[1] حياة الحسين ج 3/ص 132 - کامل ج 4/ص 55 - ارشاد مفيد ص 230.