بازگشت

تهديد حر و عكس العمل امام


پس از پايان سخنراني امام عليه السلام حر به حضرت عرض كرد: ترا به خدا جانت را


حفظ كن كه اگر با اين قوم نبرد كني كشته مي شوي، امام عليه السلام فرمود: مرا از كشته شدن مي ترساني و تصور كردي سخنرانيهايم بخاطر ترس از كشته شدن است پس بتو مي گويم همان چيزي را كه برادر موسي به پسرعمويش گفت هنگامي كه بياري رسول خدا (ص) مي رفت و پسرعمويش او را از كشته شدن مي ترسانيد:



1- سأمصي و ما بالموت عار علي الفتي

اذا ما نوي حقا و جاهد مسلما



2- و واسي الرجال الصالحين بنفسه

و فارق مثبورا و ودع مجرما



3- اقدم نفسي لا اريد بقاءها

لتلقي خميسا في الوعي و عرمرما



4- فان عشت لم اندم و ان مت لم الم

كفي بك ذلا ان تعيش و عرغما



1- «به راهم ادامه مي دهم كه مرگ براي جوانمرد عار نيست هنگاميكه از حق پيروي كند و در راه اسلام جهاد نمايد.»

2- «و جانش را در راه مردان شايسته نثار كند و از افراد مجرم و گناهكار دوري گزيند.»

3- «جانم را تقديم مي دارم تا شجاعان را در روز جنگ ملاقات كنم و اين برخورد را بر زندگي ترجيح مي دهم».

4- «پس اگر زنده بمانم پشيمان نيستم و اگر كشته شدم ملامت نخواهم شد، ذلت در آن است كه انسان زنده بماند و خوار و زبون باشد» [1] .

نكته: حسين (ع) درستي راه و هدفش را كاملا تشخيص داده كه مي داند چه كشته شود و چه زنده بماند نه پشيمان مي شود و نه مورد ملامت قرار مي گيرد و هر انساني بايد در زندگي چنين باشد كه قبل از حصول به علم به درستي هدف قدم از قدم بر ندارد.


پاورقي

[1] اعيان الشيعه ج 1/ص 597 - بحار ج 44 /ص 378 - کامل ج 4/ ص 48 - ارشاد مفيد ص 225 - طبري ج 7/ص 301.