بازگشت

كياست قيس بن مسهر صيداوي


قيس با عجله و شتاب به سوي كوفه حركت كرد و شب و روز راه مي رفت تا به قادسيه رسيد چون ابن زياد از حركت امام حسين (ع) به سوي عراق باخبر شد به حصين بن نمير رئيس پليس دستور داد تا راه را بر حسين (ع) ببندد و حصين با نگهبانان بسيار در قادسيه فرود آمد و كليه راه ها را مسدود كرد، وقتي قيس به قادسيه رسيد، حصين در صدد بازرسي بدني او برآمد و قيس نامه امام را پاره كرد تا به دست دشمن نيفتد لذا او را دستگير نموده و دست بسته نزد ابن زياد بردند.

ابن زياد: كيستي؟

-: من از شيعيان اميرالمؤمنين حسين بن علي مي باشم.

-: چرا نامه را پاره كردي؟


-: براي آن كه از مضمون آن اطلاع پيدا نكني.

-: نامه از كي بود و براي چه كساني نوشته شده بود؟

-: نامه از امام حسين بود و براي گروهي از اهل كوفه نوشته بود كه اسامي آن ها را نمي دانم ابن زياد خشمگين شد و گفت: بخدا قسم ترا رها نمي كنم تا كساني را كه نامه بنام آنها است معرفي كني يا به منبر بروي و حسين بن علي و پدرش و برادرش را دشنام گوئي در غير اين صورت ترا قطعه قطعه خواهم كرد!

-: ترا از نامهاي آنها مطلع نخواهم ساخت ولي در مورد سب حسين و پدر و برادرش آنچه گفتي خواهم كرد.

ابن زياد اعلان كرد مردم در مسجد اجتماع كنند تا گفتار قيس را عليه حسين و خاندانش بشنوند [1] .


پاورقي

[1] اعيان الشيعه ج 1/ ص 594 - کامل ج 4/ ص 41 - بحار ج 44/ ص 370 - الحسين في طريقه ص 49 - ارشاد مفيد ص 220 - طبري ج 7/ ص 289.