بازگشت

منازل بين راه مكه تا كربلا


مورخين منازل بين راه مكه تا كربلا را كه حسين عليه السلام در اين سفر پيموده است سي و هفت منزل به حساب آورده اند، و منازلي كه در تاريخ از آن ياد شده همه آنها منازلي نيست كه حسين (ع) شب يا نيمه روز در آن جا متوقف شده باشد بلكه جاهائي كه سر راه مسافرين چاهي حفر شده كه مسافران مي توانستند وقتي را در آنجا بگذرانند و استراحت كنند چه شب يا روز منزل بحساب آمده، و فواصل اين منازل هم متفاوت است از فاصله يك ميل (دو كيلومتر) شروع شده تا سي و چهار ميل كه 68 كيلومتر مي شود.

و در بعضي از منازل حوادثي رخ داده و ملاقاتهائي انجام گرفته است كه در لابلاي كتاب مي خوانيد.

خطيب علي بن الحسين الهاشمي نجفي منظومه اي سروده كه در آن منازل بين راه مكه و عراق را به نظم كشيده كه حقا بسيار جالب و در عين حال كوتاه و در حدود 56 بيت است و چون براي اهل ذوق و ادب از دوستان و شيعيان سرور آزادگان حسين بن علي (ع) تحفه اي است گرانبها لذا به نقل آن مي پردازيم.

اين منظومه مقصوره و شرح آن كتاب: «الحسين في طريقة الي الشهاده» را تشكيل مي دهد و اينك مقصوره را شروع مي كنيم:




1- سار الحسين تاركا ام القري

ينحوا العراق بميامين الوري



2- و قد أتي بسيره منازلا

حصبائها قد فاخرت شهب السما



3- فالمنزل الاول بستان ابن عا

مر و للتنعيم مسرعا اتي



4- و مر بالصفاح بالاهل وبا

لصحب و يتبع الخطي اثرا الحظي



5- ثم الي وادي العقيق بعدها

وافي و ذات عرق هصبها علا



6- و غمرة مر بها و مسلح

ثم افيعية فيها ما وني



7- و بعدها جاء لمعدن الذي

قيل الي بني سليم ينتمي



8- و عمق مر به و صحبه

تحفه كانهم اسدا الثري



9- و واصل السير بركبه الي

ماء السليلة و حاديه حدي



10- و راح بالمسري مجذا قاصدا

مغيثة فالنقرة ثم الفضا



11- و الحاجر المعروف منه سير

الرسول قيسا ذاك رائد الهدي



12- و سار قاصدا سميراء و من

ثم أتي توز و فيد ما عدي



13- و حل بالأجفر و هو منزل

تنزله طي لوافر الكلا



14- و للخزيميه لما ان اتي

يوما و ليلة عن المسري وني



15- و حدثته زينب بما وعت

من هائف لما نعي عند الدجي



16- و بعدها وافي زرود و بها

وافاه ناعي مسلم ينعي الحجي



17- تنفس الحسين ثم الصعدا

و دمعه علي ابن عمه همي



18- ثم اتي للثعلبية التي

بطان بعدها و من ثم سري



19- حيث السقوق و بها لاقي الذي

حدثه بما بكوفان جري



20- حتي اتي زبالة حط السري

و جائه الكوفي في جنح الدجي



21- نعي له ابن يقطر رسوله

فيا له علي الحسين من نبأ



22- وراح للقاع يوالي سيره

و بعده الي العقبة انتحي



23- و ثم قد نحب بالسير الي

واقصة يطوي السهول و الربي



24- ثم الي القرعاء وافي و الي

مغيثة غوث الوري حث السري



25- و مذ اتي الشراف في طريقة

و حط ظعن المجد في تلك الفلا






26- قال أيا احبتي تزودوا

من مائد و اكثروا من الروي



27- ثم سري و صحبه في اثره

بشري اذا هم بأسنة القنا



28- فمال بالركب الي ذي حسم

و جائه الحر فكان الملتقي



29- قابلهم بخلقه السامي كما

سقاهم من غب ذلك الظما



30- و عندها اسمعهم خطابه

و اعلم الحر بما به اتي



31- اجابه الحر بلطف و غدي

كالعبد من مولاه يطلب الرضا



32- صلي الحسين الظهر فاتم به

الجيشان و الحر بمولاه اقتدي



33- و حين بالبيضة حل و غدا

يخطب بالجمع و كلهم صغي



34- فعندها نادوا جميعا اننا

نكون يوم الملتقي لك الفدا



35- انت ابن بنت المصطفي و خير من

طاف ببيت الله طوعا و سعي



36- و خامس الاشباه من قد وجبت

طاعته بامر جبار السماء



37- مزوا جميعا بالعيب و الردي

يطوف بالخامس من آل العبا



38- ثم سري و الحر يسري جانبا

و اتفق الكل علي هذا السري



39- و صوت حاديه يدوي في الفضا

و الكل للحادي و للرجر صغي



40- يا ناقتي لا تذعري بل شمري

للسير في ركب شقيق المجتبي



41- هذا الامام بن الامام من به

استقام هذا الدين و الشرك انمحي



42- يا مالك النفع و للضر معا

ايد حسين السبط خيرة الملا



43- و اخذل يزيد الجور و العهر الذي

او لده الشرك و غذاه الخنا



44- و مر بالاقساس لم يقل بها

و كان جل القس منه للردي



45- و مذ اتي عين الرهيمة التقي

بالرجل الكوفي في رأد الضحي



46- حتي اتي قصر بني مقاتل

رآبه الجعفي ضاربا خبا



47- ناشده الحسين امرا فابي

و الفتح مع سبط النبي ما هوي



48-و لم يفارقه الرياحي الي

ان وقف الطرف بسبط المصطفي



49- فضيق الحر عليه قائلا

حط عصي الترحال يابن المرتضي



50- فقال ورعنا ان نسير غلوة

فقال لا تنزل الا بالعرا






51- فسئل الحسين ما اسم هذه ال

ارض فقال القوم تدعي نينوي



52- أغير ذا اسم لها قالوا بلي

العقر فاستعوذ من كل بلا



53- قال اجل فهل تسمي غير ذا

قالوا بلي هذي تسمي كربلا



54- و ههنا تشب نيران الوغي

و ههنا أحبتي تلقي الردي



55- قال انزلوا هنا اري مجدلا

و هيهنا ينهب رحلي و الخبا



56- هم المغاوير اذا حم القضا

هم المصاليت اذا اشتد الوغي



ضمنا از برادر ارجمند و بسيار عزيزمان فاضل و اديب گرانمايه حجة الاسلام جناب آقاي عليرضا رازيني كه اين قصيده را به نظم فارسي سليس و زيبا درآورده و ما را از ترجمه بي نياز فرمودند صميمانه تشكر مي كنيم:



1- چون حسين از مكه با صد اشتياق

شد روان با دوستان سوي عراق



2- برگذشت آن سرور از هر رهگذر

سنگ راهش شد بر انجم مفتخر



3- بوستان ابن عامر در رهش

افتخار اولين منزلگهش



رشته جمله علائق را گسست

بند احرام خود از تنعيم بست



4- همچنان ياران به دنبالش روان

كرد منزل در صفاح آن كاروان



5- بعد از آن با خون دل با سوز و آه

گشت وادي عقيقش جايگاه



ذات عرقش با جبال سربلند

گشت منزلگاه بر آن ارجمند



6- غمره و مسلح افيعه (افيعيه) هر سه را

بي توقف كرد پشت سر رها



7- معدني با نام ابناء سليم

گشت منزلگاه آن وفد كريم



8- بر عمق بگذشت آن سالار دين

جمله ي ياران به گردش چون نگين



9- آمدند آن ساقيان سلسبيل

تشنگان دجله بر ماء التسليل



10- منزل بعدي مغيثه نام داشت

بعد از آنجا پاي در نقره گذاشت



11- قيس پيك رهبر راه هدي

گشت در حاجر ز همراهان جدا



12- در سميراء برگزيد آن كه مكان

سوي توز و فيد ز آنجا شد روان



13- راه ياران تا به اجفر گشت طي

سرزمين سبز و منزلگاه طي



14- در خزيميه چو آن سرور رسيد

يك شب و يك روز آنجا آرميد






15- مرگشان را زينب از هاتف شنفت

ماجرا را با برادر بازگفت



16- در مكان ديگري نامش زرود

كاروان كربلا آمد فرود



چون امام حق بدان منزل رسيد

ماجراي قتل مسلم را شنيد



17- دود آهش شعله زد تا آسمان

سيل اشك از ديدگانش شد روان



18- ثعلبيه بود و بعد از آن بطان

جايگاه آن شتابان كاروان



19- در شقوق آن سيد آزادمرد

ماجراي كوفه را دريافت كرد



20- در زباله قصه درد آوري

گشت واصل ماجراي ديگري



21- اين خبر را سرور خوبان شنيد

پيك او فرزند يقطر شد شهيد



22- كاروان زاده ي خيرالبشر

گشت اندر قاع و عقبه مستقر



23- كوه و صحرا را همي پيمود زود

وا قصه منزلگه بعديش بود



24- بعد از آنجا پاي در قرعا گذاشت

منزل بعدي مغيثه نام داشت



25- بر شراف آن اشرف عالم رسيد

خيمه مجد و شرافت بركشيد



26-گفت برگيريد آب اي دوستان

هم به مركبها دهيد آب روان



27- گشت ناگه منزلي ديگر عيان

نخلها پيدا شد از نوك سنان



28- لاجرم اينك عيان شد ذي حسم

پيش پاي زاده ي خيرالأمم



حر در اينجا راه بر احرار بست

صحبت اهل طريقت را شكست



29- اندر آن برخورد، آن قوم لئيم

رو به رو گشتند با خلق عظيم



30- پس حسين آن تشنگان را آب داد

پرده از اهداف سير خود گشاد



31- چون غلامي حر ستاده در برش

با ادب دادي جواب سرورش



32- بر نماز ظهر چون آن مقتدا

بست قامت جمله كردند اقتدا



33- كاروان تا بيضه پيمودند راه

جمله را سوي حسين گوش و نگاه



باز فرزند علي لب باز كرد

بازگو با محرمانش راز كرد



34- گفتنش اي پور دخت مصطفي

جان مادر مقدمت بادا فدا



35- بهترين پروانه شمع حرم

اي صفا و مروه از تو محترم



36- اي جهاني را تو پنجم رهنما

طاعتت با امر حق واجب به ما






37- جمله ياران به گرد آن حبيب

بار بگشودند آن گه در عذيب



39،38- همچنان آنكاروان بودي روان

سوي مقصد با حدي ساربان



40- اشتر من ترس بر دل ناروا است

راكبت اينك شقيق مجتبي است



41- اين حسين است و امام بن الامام

كفر از او نابود و دين از او تمام



42- اي خداي مالك هر نفع و ضر

ياوري كن اي خداي دادگر



43- خوار كن يا رب يزيد بي حيا

خورده اندر دامن فحشا غذا



44- راه او آنگه به اقساس اوفتاد

با شتاب آن را به پشت سر نهاد



45 - منزل عين الرهيمه چون رسيد

مرد كوفي را به وقت ظهر ديد



46- قصر ابنإ مقاتل بعد از آن

گشت منزلگاه بر آن كاروان



اي دريغا اندر اين منزل به او

شد عبيدالله جعفي روبرو



47- داد پندش ليك بي حاصل فتاد

داد سوگندش ولي سودش نداد



49،48- لحظه اي ننمود حر او را رها

بست ره بر روي سبط مصطفي



50- گفت بگذاريد تا بهر نزول

جاي امني يابد اين آل رسول



داد پاسخ حر به آن خيرالأنام

در بيابان بايدت كردن مقام



51- پس حسين پرسيد اين صحرا كجاست

پاسخش دادند نامش نينوا است



52- چون شنيد عقر است نام ديگرش

استعاذت كرد سوي داورش



53- نام ديگر غير عقر و نينوا

هست اينجا را به نام كربلا



54- آري اينجا سرزمين كربلا است

بار بگشائيد كاينجا آشنا است



بار بگشائيد پايان ره است

سالكان را آخرين منزلگه است



ني خطا شد آخرين منزل نبود

اشتران را پاي اندر گل نبود



گرچه سيرش ظاهرا در خاك بود

باطنا چون شمس بر افلاك بود



كشتي قلبش بدون اضطراب

بود هر دم در دنو و اقتراب



اندر اين معراج آن با عز و جاه

كس نداند تا كجا پيمود راه



جمله همراهان بخون كردند رنگ

دامن و سجاده ي خود بي درنگ



قافله سالارشان غافل نبود

بي خبر از ره و از منزل نبود



عالمي را سوي حق شد رهنمون

گفت چون: انا اليه راجعون