بازگشت

حسين و عبدالله بن جعفر


عبدالله بن جعفر طيار پسرعموي امام حسين و همسر زينب كبري از خبر رفتن حسين به كوفه ناراحت گرديد و امواج غم و اندوه سراسر وجودش را فراگرفت، لذا نامه اي براي حسين عليه السلام نوشت و با دو فرزندش عون و محمد خدمت امام فرستاد، متن نامه چنين بود:

اما بعد. ترا به خدا سوگند مي دهم كه چون نامه ام را خوانديد از اين سفر منصرف گرديد كه من در اين راه احساس خطر مي كنم و مي ترسم جان خود را از دست بدهي و خانواده ات را مستأصل نمائي و اگر شما كشته شويد نور زمين خاموش مي گردد كه شما شاخص هدايت يافتگان و اميد و پناهگاه مؤمناني، در رفتن شتاب مكن و من خود نيز شخصا خدمت خواهم رسيد.


عبدالله بن جعفر كه از فرط ناراحتي، قواي خود را از دست داده و فكرش مشوش بود نزد عمرو بن سعيد حاكم مكه رفت و از او نامه امان براي حسين (ع) گرفت و يحيي بن سعيد برادر حاكم مكه را نيز براي اطمينان بيشتر با خود همراه ساخت و شتابان خود را به امام رسانيد و نامه امان را خدمت امام عرضه كرد و پيشنهاد اقامت مكه را نمود، ليكن حسين عليه السلام نپذيرفت عبدالله شروع كرد به التماس و ضجه و ناله كردن تا شايد بتواند حسين را منصرف سازد حسين (ع) فرمود: جدم رسول خدا (ص) را در خواب ملاقات كردم و مرا دستوري داده كه نمي توانم مخالفت نمايم.

عبدالله بن جعفر پرسيد چه خواب ديديد؟

امام فرمود: تا كنون براي كسي نقل نكرده ام و هرگز براي احدي نقل نخواهم كرد تا خدا را ملاقات كنم.

عبدالله بن جعفر با اندوه فراوان از حسين خداحافظي كرد و فرزندانش را سفارش نمود كه در خدمت حسين باشند و در ركابش جان بازي نمايند [1] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري ج 7/ص 279 - حياة الامام الحسين ج 3/ ص 24 - ارشاد ص 219 نفس المهموم ص 172 - عقد الفريد ج 4/ص 377.