بازگشت

شهادت هاني بن عروه


وقتي مسلم بشهادت رسيد و كوفه از تب و تاب افتاد محمد بن اشعث درباره هاني بن عروه نزد ابن زياد شفاعت نمود و اظهار داشت: أصلح الله الامير شما موقعيت هاني و كثرت قبيله اش را مي داني و من و اسماء خارجه با وعده و وعيد او را به قصر آورديم خواهش مي كنم او را به من ببخشيد كه از دشمني اهل بيتش مي ترسم ابن زياد با توبيخ و تهديد او را ساكت كرد و دستور داد هاني را به بازار ببرند و بكشند هاني را دست بسته بطرف بازار بردند و او هر چه فرياد مي زد و قبيله و هم پيمانان خود را مي خواند. و وامذ حجاه و لا مذحج لي اليوم وا عشيرتاه. مي گفت هيچ كس او را ياري نكرد و جوابش را نداد و حال آن كه در گذشته چهار هزار مرد سواره و هشت هزار پياده تحت فرمان خود داشت و وقتي هم پيمانان خود را از قبيله كنده و غيره مي طلبيد سي هزار نفر تحت فرمان و او را


اجابت مي نمودند اما در آن روز احدي به كمكش نشتافت هاني دستهاي خود را رها ساخت تا حمله كند اما بر سرش ريختند و مجددا دستهايش را بستند و به بازار بردند و رشيد غلام ترك آزادشده ابن زياد او را شهيد نمود ابن زياد سر هاني را هم همراه سر مسلم براي يزيد فرستاد [1] .


پاورقي

[1] اعيان الشيعه ج 1/ص 593 - مقاتل الطالبين ج 106 و 107 کامل ج 35:4 - ارشاد مفيد ص 216 - انساب الاشراف ج 2/ص 83 بحار ج 44 ص 358 - حياة الحسين ج 2/ص 404 - طبري ج 7 / ص 267 - مروج الذهب ج 3/ص 59.