بازگشت

مسلم بن عقيل قيام مي كند


وقتي خبر كتك خوردن و زنداني شدن هاني به مسلم رسيد به جارچي گفت نداي «يا منصور أمت» سر دهد و اين شعاري بود بين مسلم و كساني كه با او بيعت نموده بودند كه هر وقت اين شعار را شنيدند خود را به مسلم برسانند و اين همان شعاري است كه رسول خدا (ص) در جنگ بدر دستور داد مسلمين شعار دهند و آن تشويق بر مقاومت تا سر حد مرگ است كه همان مفهوم (يا مرگ يا پيروزي) است ابومخنف از قول يوسف بن يزيد روايت مي كند كه عبدالله بن حازم بكري گفت: من فرستاده مسلم بن عقيل بودم كه به قصر حكومتي بروم و از هاني خبر بگيرم وقتي خبر كتك خوردن و زنداني شدن هاني را به مسلم گزارش دادم به من دستور فرمود كه اصحاب و ياران را با شعار (يا منصور امت) بخوانم من هم چنين كردم و اهل كوفه دور خانه هاني و اطراف آن جمع شدند. و بنقل مسعودي دوازده هزار نفر در آن واحد جمع گشتند.

مسلم بن عقيل فرماندهان سپاه خود را به اين ترتيب تعيين و پرچم قبايل كوفه را ميان آنان توزيع كرد:

1- عبدالله بن عزيز كندي را فرمانده قبيله كند.

2- مسلم بن عوسجه بر قبيله مذحج و اسد.

3- ابوثمامه صائدي بر قبيله بني تميم و همدان.

4- عباس بن جعده جدلي را فرمانده مردم شهر كوفه.

ابن زياد كه در مسجد مشغول سخنراني بود هنگام فرود آمدن از منبر ديد كه مردم مي دوند و مي گويند پسر عقيل آمد، ابن زياد فورا وارد قصر حكومتي شد و درب را بر روي خود بست و از ترس رنگش پريده و بر خود مي لرزيد.

مسلم با اصحاب و ياران خود در حالي كه خود در قالب سپاه قرار داشت به سوي قصر رهسپار شد و مسجد و بازار هم از مردم پر گشته بود و قصر حكومتي را در محاصره قرار دادند و با ابن زياد بيش از پنجاه نفر نبودند سي نفر شرطه و بيست نفر از اشراف، ياران مسلم


بطرف ابن زياد و اطرافيانش سنگ پرتاب مي كردند و به ابن زياد و پدر و مادرش دشنام مي دادند ولذا كار بر ابن زياد تنگ گشته و او و پنجاه نفر نگهبانان و اشراف در تنگنا قرار گرفته بودند [1] .


پاورقي

[1] عيان الشيعه ج 1/ص 591 - مقاتل الطالبين ص 100 - ارشاد مفيد ص 210 - بحار ج 44/ص 348 کامل ج 4/ص 30-حياة الحسين ج 2/ص 380- طبري ج 7/ص 255 - مروج الذهب ج 3/ص 58.