بازگشت

مسلم به خانه هاني بن عروة مي رود


مسلم بن عقيل وقتي از سخنان ابن زياد و تهديدات او مطلع شد با شناختي كه از او داشت و او را جنايتكاري مي شناخت كه پاي بند به حقوق حقه كسي نيست، از خدا نمي ترسد و از ارتكاب هيچ جنايتي براي رسيدن به هدفش اباء و امتناعي ندارد و از طرفي محل سكونت مسلم را همگان مي دانند، احساس خطر كرد و تصميم گرفت خانه مختار را ترك كند و به جائي برود كه معلوم نباشد و قدرت حمايت از او را هم داشته باشد لذا شبانه از خانه مختار به خانه هاني بن عروة [1] آمد و هاني را جلو در احضار كرد، هاني وقتي مسلم را ديد ناراحت شد، مسلم اظهار داشت: آمدم تا مرا پناه دهي و ميهمان شما باشم، هاني گفت: مرا در مخطوري سنگين قرار دادي كه اگر وارد خانه ام نشده بودي دوست داشتم كه برگردي ليكن اين عمل براي من عار و ننگ است وارد شو اما نحوه رفتار هاني با مسلم و احتراماتي كه نسبت به او مبذول داشت كه همه هم پيمانان خود را به بيعت با مسلم دعوت كرد كه بر حسب تاريخ تعداد بيعت كنندگان در خانه هاني به هيجده هزار نفر رسيد نشانگر آن است كه هاني از آمدن مسلم به خانه اش استقبال كرده است خلاصه آن كه مسلم در خانه هاني منزل كرد و شيعيان پنهاني به نزد او مي آمدند و با او بيعت مي كردند و ابن زياد هم در


مقام دستيابي وي بود اما از مكانش آگاهي نداشت [2] .


پاورقي

[1] هاني بن عروة و پدرش از صحابه رسول خدا و از بزرگان شيعه بودند و در جنگ‏هاي سه‏گانه اميرمومنان شرکت داشت و مردي معمر بود که سن او را 83 تا 97 سال گفته‏اند. الحسين في طريقه ص 71.

[2] مقاتل الطالبين ص 97 کامل ج 4/ص 24 - بحار ج 44/ ص 341 - اعيان الشيعه ج 1/ص 591 - طبري ج 7/ص 242 - ارشاد مفيد ص 206 - حياة الحسين ج 2/ ص 359.