بازگشت

سخنراني ابن زياد


عبيدالله پس از استقرار در قصر كوفه شب را به پايان رسانيد، روز بعد دستور داد اعلان كنند كه مردم در مسجد اجتماع نمايند و سپس به مسجد رفت و بر فراز منبر شد و سخن را چنين شروع كرد: اما بعد همانا اميرالمؤمنين مرا حاكم بر شهر شما و منابع درآمد شما قرار داده و به من دستور داده تا حق ستمديدگان را بستانم و به محرومان كمك كنم نسبت به افراد مطيع و فرمانبر خوبي و احسان نمايم و بر مخالفان و آن ها كه امرشان مشكوك است سخت بگيرم و من امر او را درباره شما مو به مو اجراء مي كنم براي نيكوكاران همانند پدري مهربان و براي مطيعان همچون برادري مشفق، و تازيانه و شمشيرم براي كساني كه مخالفت امر نمايند آماده است سپس از منبر فرود آمد و


سرشناسان جامعه را احضار كرد و بر آن ها سخت گرفت و گفت اسامي آن ها كه از اهل كوفه نيستند و مخالفين اميرالمؤمنين و افراد مشكوك را براي من بنويسيد و هر كه اسامي را ندهد بايد همه كساني كه در ايل آن ها زندگي مي كنند تضمين كند كه مخالفت با ما نكنند، هر كه چنين عمل نكند نسبت به او مسئوليتي نداريم و جان و مالش بر ما حلال است، و هر شخصيتي كه در حومه او مخالفي وجود داشته باشد و به ما اعلان نكند او را جلو خانه اش به دار خواهيم آويخت [1] .


پاورقي

[1] مقاتل الطالبين ص 97 - کامل ج 4/ص 24 - ارشاد مفيد ص 206 - بحار ج 44/ص 331 - حياة الامام الحسين ج 2 / ص 359- طبري ج 7/ص 242 - اعيان الشيعه ج 1 / ص 591.