بازگشت

گفتگوي مروان با امام


امام حسين عليه السلام پس از خروج از نزد وليد آن شب را كه شب شنبه، سه روز به


آخر ماه رجب، سنه 60 بود، در منزل خود به سر برد و صبح براي شنيدن اخبار از خانه خارج شد و با مروان حكم برخورد نمود.

مروان به امام عليه السلام گفت: يا اباعبدالله اني لك ناصح فأطعني ترشد.

«اباعبدالله من ناصح و خيرخواه توام تو هم از من بشنو كه صلاح تو در آن است».

فقال الحسين(ع): و ما ذاك قل حتي اسمع «چه مي خواهي بگوئي بگو تا بشنوم».

مروان: ترا به بيعت با يزيد بن معاويه امر مي كنم خير دين و دنياي تو در آن است.

فقال الحسين انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد و قد سمعت رسول الله يقول: الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان و علي الطلقاء و ابناء الطلقاء.

«فاتحه اسلام را بايد خواند هنگامي كه امت اسلامي به پيشوايي مثل يزيد مبتلا گردد كه از رسول خدا شنيدم فرمود: خلافت بر آل ابي سفيان و آزادشدگان و فرزندانشان حرام است [1] .

بين مروان و امام حسين عليه السلام سخن به درازا كشيد و امام خشمگين از او جدا شد وليد آخر روز جمعه دنبال امام فرستاد كه بيعت از او بگيرد و امام فرمود: فردا صبح خواهيم ديد كه كار چگونه خواهد بود [2] .


پاورقي

[1] منظور آزادشدگان و فرزندانشان بني‏اميه و کليه مشرکين و کفار مکه مي‏باشند که پيامبر اکرم (ص) پس از فتح مکه به آنان فرمود: اذهبوا انتم الطلقاء برويد همگي آزاديد و جناب زينب سلام الله عليها در نطق آتشين و کوبنده خود خطاب به يزيد فرمود: يابن الطلقاء اي پسر آزادشدگان که خطبه آن حضرت در جاي خود خواهد آمد.

[2] بحار ج 44/ ص 326 - حياة الحسين ج 2/ ص 257.