بازگشت

ام سلمه و خاك قبر حسين


انس خدمتگذار رسول خدا (ص) از آن حضرت روايت كرده كه فرمود: يكي از فرشتگان مقرب پروردگار اجازه گرفت تا مرا زيارت كند و آن روز پيامبر در خانه ام سلمه و نوبت او بود رسول خدا ام سلمه را فرمود: در را ببند كسي وارد نشود، ام سلمه جلو در بود كه حسين وارد شد و دوان دوان خود را در دامن رسول خدا افكند حضرت او را مي بوئيد و مي بوسيد، فرشته الهي به پيامبر گفت اين فرزندت را امت تو مي كشند اگر بخواهي محل كشته شدنش را به شما نشان دهم سپس سرزمين كربلا را به حضرت نشان داد و يك قبضه از خاك محل قبر حسين را به پيامبر تسليم كرد، رسول خدا آن را بوئيد و فرمود سرزمين كربلاست پيامبر تربت را به ام سلمه داد و فرمود هر گاه اين خاك تبديل به خون شد بدان كه حسينم شهيد گرديده [1] . ام سلمه خاك را در شيشه اي قرار داد، مي گويد: شبي كه حسين در صبحگاهش به شهادت رسيد ندائي شنيدم كه مي گفت:

1- أيها القاتلون جهلا حسينا فابشروا بالعذاب و التذليل.

2- قد لعنتم علي لسان داود و موسي و حامل الانجيل.

1- «اي كساني كه از روي جهالت حسين را كشتيد شما را به عذاب و خواري بشارت باد».

2- «به درستي كه داود و موسي صاحب كتاب انجيل شما را لعنت كرده اند».

ام سلمه مي گويد از شنيدن اين اشعار گريان شدم و بسراغ شيشه رفتم ديدم تغير نكرده است لحظه به لحظه از آن خبر مي گرفتم تا در آخر روز ديدم شيشه تبديل به خون شده است.

و در روايت ديگر از ام سلمه نقل مي كند كه شبي پيامبر از نزد ما غايب شد و پس از


مدت درازي برگشت در حالي كه گردآلود بود و مشتش گره كرده، گفتم چرا گردآلود به نظر مي رسيد؟ فرمود: به سرزمين عراق جائي كه آن را كربلا مي گويند رفتم و قتلگاه فرزندم حسين و گروهي از فرزندان و اهل بيت خود را مشاهده كردم و اين كه در دست من است مشتي از خاك قتلگاه است كه خون آن ها در آنجا بزمين ريخته مي شود و آن مشت خاك سرخ رنگي بود كه به من داد و فرمود آن را محفوظ نگهدار من آن خاك را در شيشه اي ريختم و درب آن را بستم و هنگامي كه حسين عليه السلام از مكه معظمه بسوي عراق حركت فرمود هر روز و شب شيشه محتوي خاك را مي نگريستم و براي مصيبت حسين گريه مي كردم تا آن كه روز دهم محرم كه امام حسين به شهادت رسيد اول روز شيشه را نگاه كردم به حال خود بود ولي در آخر وقت خاك محتوي شيشه را به صورت لخته خون ديدم صدا را بضحه و ناله بلند كردم ولي از ترس دشمن موضوع را پوشيده داشتم و آن روز را هرگز از ياد نخواهم برد. [2] .


پاورقي

[1] بحار ج 44/ ص 229 - حيات الامام الحسين ج 1/ص 100 - عقد الفريد ج 4/ ص 383 - صواعق المحرقه ص 190.

[2] ارشاد مفيد ص 250.