بازگشت

اهل البيت در آيه ي تطهير


بحث درباره ي منظور از «اهل بيت» در آيه ي تطهير و مفهوم عرضي آن، اساسي ترين بحث محسوب مي شود.

مشكلي كه به اختلاف آرا دامن زده است، مفهوم لغوي و عرفي ظاهرا عام اين تعبير است. رويكردي كه آيه ي را در سياق خطابات مربوط به زنان پيامبر مي بيند، طبعا بر همان مفهوم عام عرفي تأكيد مي كند و درباره ي تغيير ضمير مخاطب، از جمع مؤنث به جمع مذكر (عنكم، يطهركم) توجيهاتي را بيان مي دارد. گاه رعايت لفظ «أهل» را مطرح مي سازد و گاه تعميم خطاب را به ديگر بستگان و خاندان پيامبر، كه مشتمل بر مردان نيز هست، مطرح مي كند، كه بر حسب تغليب، ضمير مذكور توجيه مي پذيرد. [1] .

اما رويكرد ديگر، آيه را مستقل مي بيند، مفهوم خاص اهل بيت را با توجه به مدلول روايات فراوان و حكايات سبب نزول آيه ي، در نظر دارد و در واقع، بر آن است كه اين تعبير، به قرينه ي روايات، حاكي از عرف خاصي است كه مورد توجه قرآن قرار گرفته است. [2] .

بر اين اساس، معناي آيه از خطاب زنان پيامبر جدا است و نمي توان گفت كه به دليل پيوند سياقي آيه، روايات مزبور بر خلاف قرآن است و بايد توجيه شود.

ظاهرا مفهوم عرفي عام «أهل البيت» در عرف عربي و بلكه آيات و احاديث، معهود است و در قرآن، در مواردي، به جمعي شامل زن خانواده ي اطلاق شده است. [3] نيز اضافه ي «أهل» به شخص، ناظر به همسر يا جمعي مشتمل بر همسر به كار رفته است. [4] گاه درباره ي برادر آمده است [5] و گاهي نيز ناظر بر كل خانواده و خاندان، اعم از پدر و مادر، اطلاق شده است. [6] .

از موارد كاربرد اين مفهوم عام درمي يابيم كه عموم و شمول آن بر همه ي مصاديق عرفي يا اختصاص آن به برخي مصاديق آن، به بركت شواهد و قرائن كلام، قابل تصديق است و كاربرد آن در برخي مصاديق، تخلف از عرف عربي محسوب نمي شود. ضمن آن كه در خود تعبير «أهل البيت»، نقاط مجملي هست كه اجازه نمي دهد قضاوت قاطعي درباره ي مفاد عرفي آن كنيم و بر اساس آن، شواهد روايي را ناديده بگيريم؛ مثلا اين كه آيا كلمه ي «البيت» ناظر به خانه ي مسكوني پيامبر و همسران ايشان است يا ناظر به بيت نبوت و رسالت و جايگاه والاي آن؟ يا آن كه بيت الله الحرام يا... مراد است؟ مراد از أهل خانه كيست؟ آيا ساكنان خانه يا همه ي منسوبان و وابستگان بدان، يا برخي از وابستگان نزديك، يا كساني كه واقعا اهليت و شايستگي انتساب به اين بيت را دارند؟

قرآن كريم در آيات ديگر، نظير آيات 34 و 53 سوره ي احزاب و در آغاز آيه ي 33، كه مشتمل بر بخش مشهور به آيه ي تطهير است، از خانه هاي متعدد پيامبر، كه همسران ايشان در آن سكونت داشتند، با صيغه ي جمع (بيوت النبي و بيوتهن) ياد كرده است؛ ولي در آيه ي تطهير، بر خلاف اين تعابير، «البيت» را به صيغه ي مفرد به كار مي برد، كه خود مي تواند گوياي نكته اي خاص باشد و از شمول آن به عموم بيوتي كه اهل آنها و ساكنان آنها همسران پيامبر بودند، منصرف گردد.

اما آن چه تفسير شيعي در اختصاص اين مفهوم قائل شده، كاملا توجيه پذير است. توضيح آن كه، شواهد نزول آيه، گواه آن است كه «اهل البيت» درباره ي بيت پيامبر مراد است، نه بيت الله الحرام و...

حال چه مراد از بيت را خانه ي ظاهري پيامبر بدانيم و چه بيت نبوت و خانه ي معنوي رسالت تلقي كنيم، تفسير مزبور و اختصاص به اصحاب كساء پذيرفتني است؛

زيرا در صورت نخست، شواهد نزول، گواه آن است كه نزول آيه، چون در خانه ي مسكوني يكي از همسران پيامبر، به نام ام سلمه رخ داده است و خود وي تصريح مي كند كه در جريان مربوط بدان، از حضور در داخل خانه منع شده است، [7] اهل اين خانه، در آن لحظات خاص، منصرف به حاضران است.

ممكن است اشكال شود كه اهل خانه بودن، مشروط به حضور در فضاي آن نيست و بر اساس تفسير ياد شده، كه الف و لام در «البيت» را عهد ذهني مي شمارد، كه منصرف به همان خانه ي محل نزول است، بنابر قاعده بايد خود ام سلمه مشمول خطاب باشد؛ اما اين وجه، با روايات مربوط به آن، كه در برخي از آنها آمده است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به رغم تقاضاي ام سلمه، او را در جمع حاضر در خانه نپذيرفت و از اهل بيتي كه آيه مي فرمايد، نشمرد، [8] ناسازگار است. افزون بر اين، هيچ يك از مفسران، قائل به اختصاص ام سلمه، از بين همسران پيامبر، در خطاب آيه نشده است.

اما در صورتي كه مراد از «البيت» را بيت نبوت و رسالت بشماريم نيز، اختصاص اصحاب كساء عليهم السلام محذوري ندارد و توجيه پذير است؛ زيرا نمي توان همه ي بستگان نسبي و سببي شخص پيامبر را اهل بيت نبوت و منسوب به شخصيت پيامبر دانست.

به بيان ديگر، مفهوم «بيت» از سطح عرفي و ظاهري آن توسعه يابد، در واقع، فضاي مفهوم «أهل البيت» متناسب با آن تغيير خواهد كرد.

اگر مراد از بيت، بيت معنوي باشد، نه بيت ظاهري، مراد از اهل نيز كساني متناسب با آن شأن معنوي خواهد بود، نه صرف انتساب ظاهري عرفي.

همسران پيامبر نيز به شخص پيامبر و وجود طبيعي و ظاهري حضرت و بيت خاكي ايشان منسوب بودند، نه به شأن والاي نبوت و رسالت ايشان.

شايد بر برخي مفسران، به لحاظ تعلقات مذهبي و كلامي، اين سخن گران آيد كه همسران پيامبر، با وجود يافتن لياقت همسري و هم صحبتي با ايشان، از هيچ فضيلت و شايستگي و اهليت معنوي نسبت به شأن والاي پيامبر برخوردار نشده اند؛ اما اگر رفتار عملي و عيني برخي از ايشان را در زمان خود پيامبر و پس از رحلت آن حضرت، در كتب تاريخ ناديده انگارند، دست كم با ملاحظه ي آياتي از قرآن، كه حكايت همسران نااهل و نالايق حضرت نوح عليه السلام و حضرت لوط عليه السلام را به شكل ضرب المثل كافران بيان مي كند، [9] مبناي خود را سست خواهند يافت.

اكنون تفسير «أهل البيت» به گروهي ويژه، كه مورد لطف خاص الهي قرار گرفته اند و هم سنخ با شأن والاي پيامبرند و در حديث ثقلين، جانشين پيامبر و در كنار قرآن معرفي شده اند، چه محذوري دارد؟ البته اطلاق اين تعبير بر آنان، صرفا ادعايي و مجازي نيست، بلكه چون انتصاب ظاهري آنان به خاندان پيامبر روشن است، به نحو حقيقي نيز اطلاق مزبور، صادق خواهد بود. [10] .

نكته ديگر آن است كه در اخبار و بيانات صحابه و همسران پيامبر، نظير ابوسعيد حذري، انس بن مالك، ام سلمه و عايشه، كه اختصاص آيه ي تطهير و مفهوم اهل بيت مطرح شده است، انعكاس فهم و طول آيه را در عصر نزول مي بينيم، نه آن كه صرفا اجتهاد شخصي آنان بوده باشد وگرنه، اگر عموميت آيه و مفهوم اهل بيت، نسبت به همسران پيامبر، با حفظ دلالت آيه بر فضل و منقبت و ثمره درست بود، قطعا كساني چون همسران پيامبر، به ويژه ام سلمه، كه خود در صحنه ي مربوط به اصحاب كساء و نزول آيه حاضر بوده، آرزوي همراهي در آن جمع را ابراز داشته است، به صراحت از آن ياد و بدان فخر و مباهات مي كردند و كشف آن را به نويسندگان و مفسران قرن ها بعد وا نمي نهادند، در حالي كه مي بينيم خود ام سلمه، صرفا از نزول آيه ي تطهير در خانه اش ابراز خشنودي و مباهات مي كند، نه از نزول آيه در حق او.

سرانجام، بيان اين نكته نيز مناسب است كه اگر عموم عرفي لفظ «اهل بيت»، دليل قاطعي براي فهم آيه باشد و شواهد مخالف، بر خلاف قرآن و زبان عرفي آن ارزيابي شود، لازم مي آيد كه در حديث ثقلين نيز، كه از اهل ياد شده و دومين گوهر گران بها و يادگار نبوي، در كنار قرآن، معرفي شده اند، از عموم لفظ اهل بيت دست برنداريم و همه ي منسوبان به خاندان پيامبر، از جمله ابولهب و خلفاي ستم گر عباسي، مانند منصور و سفاح را مشمول ثقلين بدانيم.

البته مخفي نماند كه هم سو با توطئه هاي سياسي و فرهنگي مخالفان و معاندان خط رسالت و امامت، در تراث روايي اسلامي، دست جعل و وضع و شبيه سازي ماجراي اصحاب كساء و تعميم مفهوم اهل البيت، همراه با تقديس آن درباره ي خلفاي عباسي و ديگران، در خور توجه است كه با ملاحظات فني حديث شناسي مي توان روايات مجعول را باز شناخت. [11] .

در اين جا نمونه اي از شبيه سازي حديث كساء را، كه با وجود گواهي متن و سند بر عدم صحت آن، مورد توجه برخي مفسران قرار گرفته است، نقل مي كنيم.

آلوسي در تفسير خود، از حسن بصري چنين نقل مي كند:

انه صلي الله عليه و آله اشتمل علي العباس و بنيه بملاءة ثم قال: يا رب هذا عمي و صنو أبي و هؤلاء أهل بيتي فاسترهم من النار كستري أياهم بملاءتي هذه، فأمنت أسكفة الباب و حوائط البيت فقالت: آمين ثلاثا. [12] .

در اين متن، عباس، عموي پيامبر و فرزندان او مشمول اهل بيت پيامبر شمرده شده اند كه پيامبر در حق آنان دعا فرموده، چارچوب در و ديوارهاي خانه آمين گفته اند!

ضعف سند اين متن را محققان يادآور شده اند. [13] .


پاورقي

[1] ر.ک: روح‏المعاني، ج 22، ذيل آيه.

[2] ر.ک: الميزان، ج 16، ص 330.

[3] قصص (28) آيه‏ي 12؛ هود (11) آيه‏ي 73.

[4] يوسف (12) آيه‏ي 25؛ طه (20) آيه‏ي 10؛ عنکبوت (29) آيه‏ي 33؛ انبياء (21) آيه‏ي 84؛ نمل (27) آيه‏ي 49؛ ذاريات (51) آيه‏ي 26.

[5] طه (20) آيه‏ي 29.

[6] نمل (27) آيه‏ي 93.

[7] ر.ک: جامع‏البيان، ج 12، ذيل آيه.

[8] همان.

[9] تحريم (66) آيه‏ي 10.

[10] ر.ک: لسان‏العرب، ج 1، ماده‏ي «أهل»؛ ابن‏الاثير، النهايه، ج 1، ماده‏ي «أهل».

[11] ر.ک: آصفي، آية التطهير، ص 84-69؛ کاردان، امامت و عصمت امامان در قرآن، ج 2، ص 55-50.

[12] روح‏المعاني، ج 22، ذيل آيه.

[13] ر.ک: امامت و عصمت امامان در قرآن، ج 2، ص 50.