بازگشت

مفهوم «اراده ي الهي» در آيه ي تطهير


تعبير «يريد الله ليذهب عنكم الرجس...» در آيه ي تطهير، نقش مهمي در تفسير خاص شيعي ايفا مي كند، كه در تفسير شايع سني، به اين نقس معمولا توجه نمي شود.

اراده ي الهي گاه معناي تشريعي دارد و گاه معناي تكويني. به بيان ديگر، گاه اعتباري و مربوط به مقام جعل احكام و درخواست انجام اعمال است و گاه به معناي حقيقي و مربوط به مقام تحقق خارجي و فعليت بخشيدن به مقصود.

پيش از اين، در بيان رويكردهاي مهم در تفسير آيه ي تطهير، به سه رويكرد اساسي اشاره شد كه رويكرد اول، مفهوم اراده الهي در آيه را صرفا تشريعي مي شمرد و نتيجه ي آن، چنين است كه تعلق اراده ي الهي به اذهاب رجس و تطهير اهل بيت در آيه، از باب تعلق اراده و خواست الهي به انجام تكاليف شرعي، توسط عموم مكلفان و به تبع، دست يافتن به ثمرات و نتايج آن است.

اين تفسير، مبتني بر پيوند سياقي آيه ي تطهير، با خطاب گذشته به زنان پيامبر است و در واقع، متعلق اراده ي الهي را همان خطابات مي شمارد و اذهاب رجس و تطهير را غايت و غرض عمل به آن خطابات مي داند.

رويكرد دوم، اراده ي الهي را به نوعي تكويني و حقيقي مي شمارد كه هرچند مانند رويكرد اول، در واقع، به همان خطابات تعلق يافته، غايت و ثمره ي مذكور در آيه را هم مشروط به همان خطابات تلقي مي كند، اما با توجه به انتساب اراده به خداوند هستي بخش، تحقق آن در ضمن تحقق شرط مزبور، قطعي مي داند و فضل و منقبتي ويژه را براي اهل بيت - نه به معناي خاص آن - نتيجه مي گيرد.

رويكرد سوم، به صراحت از تكويني بودن اراده ي الهي در آيه سخن مي گويد و بدون آن كه آيه را در مقام تعليل خطابات زمان پيامبر بداند، تخلف ناپذير بودن اراده ي الهي و غايت خاص خداوند را در حق اهل بيت عليهم السلام به معناي اصحاب كساء نتيجه مي گيرد.

پيش از آن كه در اين باره، مطلبي را مطرح كنيم، توجه به اين نكته لازم است كه يك از رويكردهاي مزبور، نظام منطقي خاصي را دنبال مي كند كه در نقد و بررسي آن بايد بدان توجه كرد. توضيح آن كه، ميان حكم و موضوع آيه ي تطهير، در هر يك از اين رويكردها تناسب خاصي برقرار است. رويكردي كه اراده را تشريعي مي شمارد، لزوما از دلالت آيه ي بر فضل و منقبتي خاص براي مخاطب آن طفره مي رود و آن را نمي پذيرد و بر همين اساس، تفسير مخاطب آهي به مفهوم عام اهل بيت، شامل همه ي منسوبان به خاندان پيامبر را بر مي تابد.

رويكردي كه اراده را تكويني مي داند، به نوعي، از دلالت آيه ي بر فضيلت مخاطب آن سخن مي گويد و طبعا بر حسب نوع و مرتبه ي اين فضيلت، در تفسير مفهوم اهل بيت، به عنوان مخاطب آيه، موضع تفسيري اتخاذ مي كند.

در تفسير شيعي، كه مرتبه ي فضيلت مزبور، مرتبه اي بالا و ناظر به عصمت و طهارت از هر آلودگي و پليدي فكري و عملي و شخصيتي است، بالطبع مخاطب آيه، افرادي ويژه شمرده مي شوند كه سيره ي عملي آنان گواه شايستگي اين مقام باشد و شواهد ديگر، چنان منزلتي را براي آنان اثبات كند.

تفسير سني نيز، كه مرتبه پايين تري از فضيلت را مورد توجه قرار مي دهد، مخاطب آيه را هماهنگ با آن چه سياق آيات مي شمارد، اختصاصا همان بستگان نزديك پيامبر مي داند كه به سبب مراتب و مصاحبت نزديك با آن حضرت، از نورانيت ايشان بهره مند شده اند.

با اين توضيح، به بررسي و نقد رويكردهاي مزبور، درباره ي مفهوم اراده ي الهي در آيه مي پردازيم.

پيروان رويكرد اول، در توجيه تشريعي بودن اراده ي الهي در آيه، به وجوهي تمسك جسته اند كه جاي تأمل جدي دارد. يكي از وجوه مزبور، ارتباط سياقي آيه، با ديگر خطابات پيرامون آن است كه تصور شده است اين ارتباط، به تشريعي بودن اراده ي الهي در اين آيه منجر مي شود.

وجه ديگر، ملازم بودن اراده ي تكويني، با سلب اختيار از مخاطب شمرده شده است. وجه سوم، تشابه اسلوب آيه ي تطهير، با برخي ديگر از آيات است كه اراده ي الهي در آن آيات تشريعي، مانند: «ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج ولكن يريد ليطهركم...» [1] .

وجه چهارم، عدم تشابه سياق و ساختار آيه ي تطهير، با آيات اراده ي تكويني دانسته شده است [2] به نظر مي رسد كه هيچ يك از اين وجوه، براي تشريعي شمردن اراده ي الهي و تفسير آيه ي همگون با آن،مفيد نيست و گويا تصور دقيقي از اراده ي الهي و تشريعي يا تكويني بودن آن، در اين رويكرد لحاظ نشده است. البته مخدوش بودن وجه اول، از بيانات گذشته دانسته شد؛ زيرا ارتباط و پيوند سياقي و ملازمت آن با معناي خاص آيه، صرفا يك ادعا است.

اكنون نكاتي درباره ي وجوه ديگر ارائه مي گردد:

اولا، اراده ي تشريعي، به فعل مكلفان تعلق مي گرد، نه به فعل خود مريد و در آيه ي تطهير، اراده ي الهي به فعل خداوند تعلق گرفته است و طبعا تشريعي نيست؛ چون فرموده است «انما يريد الله ليذهب عنكم..»؛ يعني خداوند اراده كرده است كه خود، پليدي را از شما دور سازد. آري، اگر مي فرمود: «يريد الله لتذهبوا عن انفسكم الرجس...»، مفيد اراده ي تشريعي بود.

البته در رويكرد مزبور، فعل مخاطبان و مكلفان، متعلق واقعي اراده شمرده شده است و آيه ي بر حسب تقدير، چنين تصور شده است كه «يريد الله تلك التكاليف عنكم حتي يذهب عنكم الرجس بالعمل بها». اين معنا في نفسه مي تواند احتمال درستي باشد؛ اما نسبت به ظاهر آيه، كاملا مخالف ظاهر محسوب مي شود و همراه با تكليف فراوان است.

ثانيا، اراده ي تشريعي و تكويني، گاه در قالب اوامر و نواهي بيان مي شود، كه اگر امر و نهي به حوزه ي احكام شرعي مكلفان مربوط باشد؛ تشريعي است، مثل: «و اقيموا الصلاة» [3] و اگر به حوزه ي تصرف در عالم تكوين و جود اشيا مربوط باشد، تكويني است، مثل: «كونوا قردة خاسئين» [4] و «قلنا يا نار كوني بردا و سلاما علي ابراهيم» [5] .

طبعا تعبير آيه ي تطهير از اين باب نيست.

ثالثا، اراده ي تكويني الهي، گاه به اشيايي عالم تكوين، مانند موجودات طبيعي و تحولات خاص آنها، متوجه است كه بر حسب نظام دروني آنها تحت تدبير و اراده ي الهي، مراد الهي تحقق مي پذيرد و گاه به موجودات مختار و داراي اراده، مانند انسان مربوط است؛ چنان كه در باب عزت و ذلت، هدايت و ضلالت يا نجات و هلاكت انسان اين مسئله مطرح است؛ مانند:

(قل اللهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء...). [6] .

(فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد أن يضله يجعل صدره ضيفا..). [7] .

(و اذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها...). [8] .

روشن است كه در اين آيات، اراده ي تشريعي منظور نيست؛ زيرا متعلق اراده، فعلي از افعال خود خداوند است، نه مكلفان.

اكنون آيا تكويني بودن اراده، در اين آيات، لزوما به معناي سلب اختيار از موضوع اراده است؟

با دقت در آيات ياد شده و ديگر موارد، در مي يابيم كه اراده ي تكويني الهي، گاه كه به موجودات مختار مربوط مي شود، مي تواند مسبوق به حسن اختيار يا سؤء اختيار آن ها بوده باشد. بر اين اساس، اراده ي الهي بر اذهاب رجس و تطهير اهل بيت نيز در صورت حمل بر اراده ي تكويني، مي تواند از همين باب باشد؛ يعني مسبوق به حسن اختيار آنان و كسب مكارم و شايستگي هاي روحي باشد، كه مقام عصمت و طهارت، در واقع، پاداش و عنايتي ويژه، در پي آن خواهد بود.

افزون بر اين، درباره ي عنايت ها و الطاف خاص الهي، مانند هدايت، عزت، و طهارت - نه در افعال سلبي و منفي، نظير ضلالت، ذلت و هلاكت - نكته ي ديگري هم در خور توجه است كه اين امور مي توانند ابتدايي - نه پاداشي - و براي رسالت ها و مسئوليت هاي خاص الهي باشد.

توضيح آن كه، هر چند عناوين سلبي و منفي، در صورت انتساب به فعل الهي، لزوما جزايي و مسبوق به سوء اختيار انسان ها هستند، اما اوصاف مثبت، در صورت انتساب به خداوند مي توانند ابتدايي باشند و بر اين اساس، هر چند «جعل رجس و پليدي» از سوي خدا همواره مسبوق به سؤء رفتار برخي افراد است: (... كذلك يجعل الله الرجس علي الذين لا يؤمنون)، [9] اما اذهاب و دور ساختن رجس ازسوي خدا مي تواند ابتدايي و به عنايت خاص الهي و غرض حكيمانه ي ويژه اي است. حال در صورتي كه در آيه ي تطهير، اراده ي الهي، تكويني و مربوط به منزلت خاص اهل بيت در نظر گرفته شود، مي تواند چنين تفسير شود كه خداوند خواسته است كه اهل بيت، داراي جايگاه ويژه و مشمول عنايتي خاص باشند كه بر اساس آن، مسئوليت هاي خطير آنان به نحو احسن به انجام رسد، بدون آن كه در انجام آنها، جبر و اكراهي باشد، بلكه آنان با تكيه بر اين جايگاه ويژه، سعي مضاعف در حفظ منزلت خويش داشته، به اداي تكليف شرعي خود مبادرت مي ورزند.

از اين رو، در اين ديدگاه، مقام عصمت، كاملا با ضرورت دعا و مناجات و گريه و تضرع و استغفار، در سيره ي آنان نيز سازگار خواهد بود و بيان ديگر، از ايشان رفع تكليف نخواهد كرد.

با اين توضيحات، وجوه سابق در توجيه تشريعي بودن اراده ي الهي در آيه، ناروا خواهد بود؛ زيرا اولا، صرف تشابه اسلوب آيه ي تطهير، با بخش خاص از آيه ي 6 سوره ي مائده، براي تفسير يك سان آنها كافي نيست؛ زيرا ارتباط و وابستگي آن بخش، با مسئله ي جعل حكم شرعي روشن است و تغيير خطاب صورت نگرفته است، بلكه بخش مزبور صراحتا از فلسفه ي تشريعي حكم وضو و غسل و تيمم سخن مي گويد كه اين ارتباط، در آيه ي تطهير، محل ترديدي جدي است.

ثانيا، عدم تلازم تكويني بودن اراده، با سلب اختيار از موضوع اراده، روشن شد.

ثانيا، عدم تشابه سياق و ساختار آيه ي تطهير، با آيات اراده ي تكويني، يافت نمي شود، بلكه بر عكس، شواهد روايي فراواني كه در بيان سبب نزول آيه و احتياجات خود اهل بيت مطرح شده اند، مؤيد تكويني بودن اراده ي الهي در آيه اند؛ زيرا از تحقق فضيلت مورد نظر آيه ي سخن مي گويند.

نكته مهم ديگر درباره ي تعبير «يريد الله...» در آيه ي، آن است كه اراده ي تكويني مي تواند ناظر به عنايت مستمر الهي در طول زندگي اهل بيت باشد، نه صرفا صدور فعل زمانند درباره ي آنان. توضيح آن كه، بر اساس تفسير خاص شيعي، خداوند در آيه ي تطهير، صرفا خبر از فعليت يافتن و تحقق اراده ي تطهير و اعطاي مقام عصمت به اهل بيت عليهم السلام در حين نزول يا زمان آينده نمي دهد، بلكه خبر از عنايتي خاص مي دهد كه در طول زندگي آنان شامل حالشان بوده و خواهد بود. ملاحظه ديگر آياتي كه به نحوي، از اراده ي تكويني الهي و تكوينيات عالم به صيغه ي مضارع سخن مي گويد، نيز اين وجه را پذيرفتني مي سازد؛ مانند: (... ولكن الله يفعل ما يريد). [10] .

(.. و ما الله يريد ظلما للعالمين). [11] .

(والله يريد أن يتوب عليكم...). [12] .

(... و يريد الله يحق الحق بكلماته و يقطع دابر الكافرين). [13] .

در اين آيات، به روشني از اراده ي الهي، به عنوان سنتي عام و جاري در طول زمان، سخن گفته شده است و هرگز ناظر به تخقق فعلي از سوي خدا در زماني خاص نيستند؛ چنان كه در مواردي كه با صيغه ي مضارع، از فعل الهي مستقيما ياد شده است نيز لزوما ناظر به زمان خاصي نيست؛ مانند:

(ان الله يمسك السموات و الأرض أن تزولا...). [14] .

(ان الله يحب التوابين...). [15] .

حتي در آياتي مانند آيه ي زير، كه ممكن است تصور شود كه اختصاص به زمان آينده دارد، مي توان اشاره به سنتي عام از سوي خداوند را يافت:

(و نريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين). [16] .

هر چند تفسير اين آيه ي، به وعده ي نيك الهي، به حاكميت منجي عالم، تفسيري كامل و تطبيقي صحيح است، اما با تدبير در سياق آيات، مي توان از مفهوم عام آن نيز سراغ گرفت كه ناظر به سنت و قانون جاري الهي در طول زمان ها است. از اين رو، در آيه ي بعد چنين آمده است:

(... و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون). [17] .

آيات پيش از آن نيز مربوط به ظلم و استضعاف فرعونيان زمان موسي عليه السلام بر بني اسرائيل است. با اين توضيح، معناي صحيح آيه ي تطهير نيز بر اساس تفسير شيعي، آن خواهد بود كه خداوند (در اراده ي ازلي خود) چنين خواسته است كه شما اهل بيت را از پليدي و رجس مصون و پاك بدارد. اين معنا ضمن آن كه اراده ي تكويني الهي را در آيه مي پذيرد، مفهومي عميق تر از اراده ي اذهاب رجس و تطهير اهل بيت، در زمان خاص نزول آيه يا پس از آن را در نظر دارد. لازمه اين معنا نكته ي دقيقي است كه برخي روايات ذيل آيه، با تعبير زير بدان اشاره كرده اند:

«يطهركم تطهيرا من ميلاد الجاهلية». [18] .

يعني زمينه ها و جنبه هايي از منزلت مورد نظر آيه، به گذشته ي حيات اهل بيت مربوط است كه خداوند نطفه ي آنان را در اصلاب و ارحام پاك و منزه از شرك و جاهليت پرورش داده، آنان را در دامني پاك رشد داده است؛ چنان كه در زيارت امام حسين عليه السلام به نقل از امام صادق عليه السلام مي خوانيم:

أشهد انك كنت نورا في الأصلاب الشامخة و الأرحام المطهرة لم تنجسك الجاهلية بأنجاسها و لم تلبسك من مدلهمات ثيابها. [19] .

روشن است كه اين ويژگي، و اولا، اختصاص به گروهي خاص دارد و درباره ي هيچ يك از زنان پيامبر ادعا نشده است و ثانيا، مربوط به گذشته ي آنان است و تحقق آن قطعي است كه اين امر، جز با اراده ي تكويني الهي به مفهومي كه بيان شد، سازگار نخواهد بود.

نكته ي ديگري كه مي توان نتيجه گرفت، آن است كه رويكرد دوم در تفسير آيه نيز، هر چند اراده ي الهي در آيه را حقيقي و تكويني مي شمرد، اما از آن رو كه در تطبيق خارجي مصداق آيه، كساني را در نظر قرار مي دهد كه در زندگي عملي آنان نشاني از مراتب بالاي طهارت و عصمت ديده نمي شود و دست كم ولادت آنان عموما ولادتي جاهلي بوده است و در خانواده هاي مشرك و كافر پديد آمده اند، ناتمام است.


پاورقي

[1] مائده (5) آيه‏ي 6.

[2] ر.ک: روح المعاني، ج 22، ذيل آيه‏ي 33 احزاب.

[3] بقره (2) آيه‏ي 43.

[4] همان، آيه‏ي 65.

[5] انبياء (21) آيه‏ي 69.

[6] آل‏عمران (3) آيه‏ي 26.

[7] انعام (6) آيه‏ي 125.

[8] اسراء (17) آيه‏ي 16.

[9] انعام (6) آيه‏ي 125.

[10] بقره (2) آيه‏ي 253.

[11] آل‏عمران (3) آيه‏ي 108.

[12] نساء (4) آيه‏ي 27.

[13] انفال (8) آيه‏ي 7.

[14] فاطر (35) آيه‏ي 41.

[15] بقره (2) آيه‏ي 222.

[16] قصص (28) آيه‏ي 55.

[17] همان، آيه‏ي 6.

[18] حويزي، نور الثقلين، ج 4، ص 227، ح 110.

[19] طوسي، مصابح المتهجد، ص 664.