بازگشت

گرفتاري بني اميه به شورش و انقلاب


يكي از عكس العملها و نتايج شهادت و مظلوميت حسين ـ عليه السّلام ـ شورشها و انقلاباتي بود كه براي برانداختن حكومت امويين در جهان اسلام برپاشد.

در اين شورشها عاملي كه بيش از هر چيز مردم را تهييج و تحريك مي كرد، شهادت حسين ـ عليه السّلام ـ، و دعوت به قيام براي خونخواهي آن حضرت و گرفتن انتقام از بني اميه بود.

خونخواهي حسين ـ عليه السّلام ـ شعاري بود كه همه جا از آن طرفداري مي شد و مردم به دور پرچمي كه با اين شعار افراشته مي شد جمع مي شدند.

اين شورشها اگر چه بسياري با شكست مواجه شد، و خون آشامان تاريخ مانند مسلم بن عقبه و حصين بن نمير و حجاج، چند صباحي با آن مقاومت كرده و پايه هاي لرزان حكومت بني اميه را با قتل عام و كشتارهاي دسته جمعي و حبس و شكنجه نگاه داشتند؛ اما انقلابات پي در پي كه حاكي از تنفر شديد مردم بود، يكي پس از ديگري سلطنت آنها را رو به سقوط و انقراض مي برد و وضع سياسي بني اميه را سست و ضعيف مي ساخت.

معلوم است حكومتي كه در داخل كشور جز قواي انتظامي كه شرف و ايمان خود را به پول فروخته بودند، پشتيباني نداشته باشد، و افكار و احساسات عموم او را غاصب و ستمگر بشناسد و ملت از او ناراضي باشد، نخواهد توانست تنها با زور سر نيزه مدت زيادي پايدار بماند، همان نارضايتي عمومي سبب انقلابات پي در پي خواهد شد و عاقبت ساقط مي شود.

نخستين انقلابي كه پس از شهادت حسين ـ عليه السّلام ـ (بعد از انقلابات كوچك مثل انقلاب كوفه و قيام عبدالله بن عفيف) برپا شد انقلاب مدينه بود كه چنانچه شرح داده شد، مسرف بن عقبه به امر يزيد با مظالمي كه در مدينه طيبه مرتكب شد انقلاب را خاموش كرد.

طبري مي گويد: وقتي حسين ـ عليه السّلام ـ شهيد شد، نجدة بن عامر حنفي در يمامه و ابن زبير به شورش برخاستند [1] .

يكي از انقلابات صادقانه و واقعي كه براي خونخواهي حسين ـ عليه السّلام ـ بر پا شد، انقلاب توابين، به فرماندهي يكي از اصحاب پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله وسلّم ـ به نام «سليمان بن صرد» بود كه جمعي از بزرگان شيعيان و اصحاب امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ در آن، شركت داشتند اين جمعيت با شعار «يا لثارات الحسين» قيام كردند و به قدري صدق نيت و احساسات پاك نشان دادند كه هر كس شرح قيام آن رادمردان را بخواند تحت تأثير ايمان و خلوص آنها واقع مي شود.

خطبه ها، شعارها، رفتار و استقامت اين گروه در عين حالي كه از عجايب حوادث تاريخ و نمونه ي هيجان روح پاك و بيداري ضمير بشر است، نماينده ي انعكاس شهادت و مظلوميت حسين ـ عليه السّلام ـ و تأثير و تأسف مردم از فوت سعادت شهادت در ركاب آن حضرت نيز هست.

وقتي توابين بانگ «يا لثارات الحسين» در دادند، عبدالله بن حازم با دختر و زنش سهله كه بسيار زيبا و خوشرو بود نشسته بود، ناگهان اين صدا را شنيد، اسب خواست و اسلحه بر گرفت.

زن گفت: مگر ديوانه شده اي ابن حازم!

گفت: نه! منادي خدا ندا در داد؛ و بيش از اين امكان درنگ نيست، البته اين ندا را مي پذيرم. و انتقامخون آن مظلوم را مي گيرم يا در اين راه كشته مي شوم.

زن زيبا و خوبرويش گفت:

پس نمي گوئي اين دخترك خويش را به كه مي سپاري؟

گفت: به خدا مي سپارم؛ خدايا من اهل و فرزندم را به تو سپردم. خدايا مرا براي ايشان حفظ كن، و به خاطر تفريط و تقصيري كه در ياري پسر دختر پيغمبرت كردم مرا بيامرز [2] .

جماعت توابين هنگام خروج، نخست به زيارت قبر حسين ـ عليه السّلام ـ رفتند و يك شبانه روز در آنجا ماندند، فرياد به صيحه و گريه بلند كردند، بطوري كه مانند آن روز ديده نشد و به وظيفه ي توبه و تضرع رفتار كردند، مي گفتند:

«اَلّلهُمَّ ارْحَمْ حُسَيْناً الشَّهيدِ بْنَ الشَّهيدِ الْمَهْدِيَّ بْنَ المَهْدِيِّ الصِّديقَ بنَ الصِّدّيقَ اَللهُمَّ اِنّا نَشْهَدُ اَنّا عَلي دينِهِمْ وَ سَبيلهِمْ، وَ اَعْداءَ قاتِليهِمْ، وَ اَوْلياءَ مُحِبّيهِمْ، اَلّلهُمَّ اِنّا خَذَلْنا اِبْنَ بِنْتِ نَبِيَّنا فَاغْفِرْ لَنا ما مَضي مِنّا، وَ تُبْ عَلَيْنا فَارْحَمْ حُسَيْناً، وَ اَصْحابَهُ الشُهَداءَ، وَ اِنّا نَشْهَدُ اَنّا عَلي دينِهِمْ وَ عَلي ما قُتِلوا عَلَيْهِ وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا، وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ» [3] .

الحق گروه توابين مردانگي و وفا و حقيقت و ثبات قدم، و محبت و ولايت خود را به اهل بيت در واقعه «عين الورده» به ثبوت رساندند و نام خود را در صفحات تاريخ به افتخار ثبت كردند.

و الحق سرگذشت اين مردم براي همه آموزنده و عبرت انگيز است. خداوند عذرشان را بپذيرد، و آنان را در زمره ياوران سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ محشور فرمايد.

بعد از اين انقلاب، انقلاب مختار شروع شد و همواره شورش و انقلاب بود تا سلطنت بني اميه منقرض گرديد.

و روزگار درازي نگذشت مگر آنكه تمام كساني كه در شهادت حسين ـ عليه السّلام ـ شركت جسته بودند يا به عقوبتي سخت گرفتار شدند و يا به دست شورشيان كشته شدند.

زهري گفت: احدي از كساني كه در كربلا براي كشتن حسين ـ عليه السّلام ـ- رفتند باقي نماند، مگر آنكه پيش از عذاب آخرت؛ در دنيا نيز ـ هر كدامشان به طريقي ـ به سزاي اعمال خودشان رسيدند [4] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 4، ص 367.

[2] قمقام، ص 688.

[3] کامل، ج 3، ص 341.

[4] حفيدة الرسول، ص 53، اسعاف الراغبين، ص 192.