بازگشت

نتايج قيام سيدالشهداء


هر نهضت و قيامي كه به منظور ايجاد سازمان نوين و نظام جديد و اصلاحات معنوي و اجتماعي و اقتصادي يا هر مقصد ديگر برپا شود خواه و ناخواه در افكار و اوضاع و احوال جامعه، عكس العملهائي مساعد يا نامساعد خواهد داشت، خواه منظور قيام كننده حمايت از حق و نجات انسانها و اصلاح امور و برقراري عدالت اجتماعي و كمك به طبقات محروم و ستمديده، دفاع از حريم شرف و فضيلت و آزادي و ساير هدفهاي صحيح و انساني باشد، يا آنكه غرض او از انقلاب، مقاصد شخصي و مادي و هدفهاي سياسي باشد.

البته نجاح و پيروزي يك فرد سياسي كه به مصلحت شخصي و براي رسيدن به مقام و منصب تلاش و مبارزه مي كند، در اينست كه در قيام سياسي بر حريف غالب و او را از صحنه ي سياست خارج و مقام مقصود را تصرف كند و اگر نتوانست به هدف سياسي خود برسد مغلوب و قيامش بي نتيجه خواهد شد و اگر پيروز شود، پيروزي او پيروزي فردي و محدود به همان زمان و دوران رياست و فرمانروائي است.

اما نجاح و ظفر مصلحين حقيقي، و كساني كه براي حق و مصالح عاليه اجتماع قيام مي كنند، در اينست كه حق، حاكم و مصالح جامعه، تأمين و عدالت بر ظلم، و نظم و قانون بر بي نظمي و قانون شكني، غالب و پيروز شود.

اين اشخاص اگر چه نتوانند در ظاهر طرف را مغلوب سازند و از پاي در آورند. و در ميدان نبرد حق و باطل، جان خود را در راه حمايت از حق از دست بدهند؛ امّا واكنش هاي طبيعي عمل آنها كه موافق با فطرت پاك هر بشر است، قلوب را به سوي حق متوجه مي سازد. فداكاري و علوّ همتشان باعث ميل و گرايش جامعه به خير و صلاح و عدالت و حق پرستي مي شود و براي ديگران و آيندگان سرمشق سودمند و علّت قوت احترام حق در نفوس و تنفر همگان از اهل باطل مي گردد.

اينست كه اين مردم، چون براي مصلحت عموم و نجات بشر و طرفداري از حق قيام مي كنند، در مبارزه اي كه آغاز مي نمايند شكست نمي خورند چه در ظاهر نبرد را ببرند يا ببازند برنده و مظفّر هستند. و چون عملشان با حق و مصلحت نوع مربوط است و نوع، باقي و حق، پايدار است، پيروزي آنان هم جاودان و ابدي است.

برخلاف آنكه عملش راجع به مصلحت فرد باشد كه عمرش كوتاه و ناپايدار است، پس آن مظفريّت جاوداني خواهد داشت و اين كه جنبه فردي دارد، چند صباحي بيشتر باقي نيست.

پس هم از جنبه رواني و هم از جنبه ي حوادث تاريخي، اين مطلب قابل انكار نيست كه عكس العمل قيام رجال اصلاح و پيشوايان آزاديخواه و حق پرست، عكس العمل مساعد و مثبت و پايدار است.

نتايج و عكس العمل فداكاري بيمانند سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ از هر جهت موافق و مساعد با هدف و مقصد آن حضرت شد، و امام در اين فداكاري و معامله اي كه با خدا كرد، نه فقط خسارت و زيان نكرد بلكه آنقدر سود و فايده برد كه غير از خدا كسي حساب و مقدارش را نمي داند.

اين هم يك امر بديهي و فطري است كه در مبارزاتي كه بين اهل حق و باطل واقع مي شود، هركسي اهل حق را برنده مي داند و هركس دلش مي خواهد در صف اهل حق و جبهه ي حق پرستان نامش برده شود.

از وقتي حادثه ي جانسوز كربلا واقع شد، تا حال كسي پيدا نشده كه مايل باشد همكار شمر و حرمله باشد، يا از اعمال آنها متنفر نباشد، در مقابل در هر عصر و زمان ميليونها مردم آرزومند بوده و هستند كه از ياران حسين عليه السّلام ـ شمرده شوند.

ما با يك مقايسه و نشان دادن يك مثال ثابت مي كنيم كه حسين ـ عليه السّلام ـ اين مبارزه را بُرد، و يزيد و اهل باطل مغلوب و شكست خوردند.

دو نفر را مثال مي آوريم كه هر دو به صورت، داراي يك سابقه بودند هر دو از سپاه ابن زياد بودند. هر دو در شمار لشكري بودند كه براي كشتن حسين اعزام شده بودند.

يكي از آنها در نيمه ي راه، رياست و فرماندهي و جايزه و تمام امتيازات را ترك كرد، و به دنيا و مال و ثروت و آنچه داشت پشت پا زد و خود را به خدا فروخت.

و آن ديگري از ستم و دشمني با خاندان رسالت و خدمت به دودمان ابي سفيان و قساوت و بيرحمي چيزي فروگذار نكرد.

نام نامي شخص اول حّربن يزيد رياحي و نام منفور دومي: شمر بن ذي الجوشن بود.

حرّ اگر در جنگ با پسر پيغمبر اصرار ميورزيد و با سپاه بني اميه همكاري مي كرد و به طمع جايزه و ترفيع رتبه و مقام، در صف اول سپاه كوفه قرار مي گرفت و هرچه مي توانست ظلم و ستم مي كرد و فرضاً (العياذ بالله) اگر روز عاشورا چند ساعت ديگر با عمر بن سعد مانده بود و اعمال شمر و سنان و حرمله و بيشتر از آن را هم مرتكب شده بود، سرانجام از اين اصرار جز اينكه نامش در تاريخ در رديف شمر و حرمله ذكر مي شد، چه سودي مي برد؟

ولي حرّ، همقطار سپاه عمر سعد نبود، جسمش اگر چه چند صباحي در لشكر كوفه بود اما با روح و فكر و علوّ همتش در اصحاب حسين ـ عليه السّلام ـ بود.

او به تمام امور مادّي پشت پا زد و با يك جهش و پرواز تاريخي از دنيا به سوي آخرت و از ظلمت به سوي نور و از باطل به سوي حق و از كفر به سوي اسلام شتافت، و خود را به سعادت جاوداني رسانيد، كاري كرد كه تاريخ نام او را در رديف زهير و حبيب و مسلم بن عوسجه ثبت كرد.

حرّ اگر به سوي امام ـ عليه السّلام ـ باز نمي گشت، جز آنكه ابن زياد جايزه به او مي داد و درجه ي او را بالا مي برد و حقوقش را زياد مي كرد چه سودي مي برد؟

ولي امروز از هركس بپرسيد كه حرّ و شمر كدام يك بردند و كدام باختند، همه پاسخ مي دهند: «حرّ برنده شد، حر سربلند شد، حرّ افتخار يافت. شمر سرنگون شد، شمر پست و خوار شد، شمر به لعن ابد گرفتار شد».

به همين قياس هر كدام از اصحاب ابي عبدالله ـ عليه السّلام ـ را با سران لشكر كوفه مقايسه كنيم، مي بينيم كه فتح و پيروزي نصيب اصحاب آن حضرت است.

مسلم بن عوسجه را با شبث بن ربعي، حبيب بن مظاهر را با عمروبن حجاج، عمرو بن قرظه انصاري را با برادرش كه در لشكر ابن سعد بود، مقايسه كنيد.

امروز نام مسلم و حبيب و عمرو بن قرظه محبوب دلها است و نام آن ملعونان در شمار كفار و اشقيا است.

پس در نتيجه ي فداكاريهاي مردان خدا و توفيق و مظفريت آنها شكي نيست، و اين حكم فطري و عقلي و شرعي است كه اعمال مصلحين مثمر ثمر و نتيجه بخش است، و در دنيا و آخرت فداكاري آنها مأجور و مشكور است:

(اِنَّ اللهَ لا يَضيعُ اَجْرَ الُْمحْسِنينَ) [1] .

براستي كه خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمي كند.

ما اگر چه در ضمن فصلهاي گذشته قسمتي از فوائد قيام و نتايج نهضت حسيني را تذكر داديم، مع ذلك براي آنكه در اين موضوع هم تا حدي كه با وضع اين كتاب سازگار باشد، به مقدار بصيرت و اطلاع ناقص خود بحث را ادامه مي دهيم و چون با مطالب گذشته ارتباط دارد اگر در بعضي موارد ناگزير از تكرار شديم، از خوانندگان ارجمند پوزش مي طلبيم.


پاورقي

[1] سوره ي توبه، آيه 120.