بازگشت

مستشاران مسيحي


يكي ديگر از خيانتهاي بني اميّه استخدام مستشاران بيگانه و واگذاري امور مسلمين به مسيحي ها بود. برخلاف تعاليم صريحه ي قرآن مجيد، معاويه به مسيحي ها در امور مالي و لشكري و كشوري كمال اعتماد را داشت، و با آنها مشورت مي كرد، و آنها را محرم اسرار خود قرار داده كه از جمله آنها سرجون نصراني و پسرش منصور بوده كه معاويه وزارت ماليه و حسابداري ارتش را به او سپرده بود و او به واسطه اين شغل فوق العاده حساس و مهم در تمام دستگاههاي حكومتي مخصوصاً در بين افسران و سربازان نفوذ، و اعتبار يافته بود [1] و به حدس ما سرجون و رفقاي نصراني اوكه با دربار روم ارتباط داشتند، در شكست سپاه مسلمين در قسطنطنيه كه منتهي به كشته شدن سي هزار سرباز مسلمان شد دست داشتند، و سرجون (يا پسرش منصور) چنانچه در حجة السعاده [2] نقل كرده وزير يزيد هم بوده و برحسب نقل تواريخ [3] در قتل حسين عليه السلام ـ هم دست داشت، و يزيد با مشورت او عبيدالله بن زياد را به استانداري كوفه انتخاب كرد.

تامل در اين حوادث تاريخي و آنچه در صفحات آينده راجع به تربيت يزيد خواهيم نگاشت نشان مي دهد كه مسيحي ها حكومت اسلام را در عهد معاويه و يزيد تحت نفوذ سياست خود قرار داده و ايادي آنها در دستگاه بني اميّه بر امور مسلمين نظارت داشتند، و حكومت شام به امپراطوري روم و مسيحي ها متكي بود.

بلكه بطوريكه عقاد هم در كتاب «معاوية بن ابي سفيان في الميزان» در فصل «تمهيدات الحوادث» از ادله ي تاريخي استنتاج كرده، بني اميّه با دربار روم از جاهليت ارتباط داشته و بعضي از آنها مثل عثمان و ابوسفيان آلت اجراي بعضي مقاصد سياسي و عمليات جاسوسي حكومت بيزانسي بوده اند.

پس عجب نيست اگر بعضي از مستشرقين متعصب مسيحي مانند لانس بلژيكي، از معاويه و يزيد طرفداري مي كنند؛ زيرا حكومت آنها تحت نفوذ مسيحي ها و سدّ راه اجراي حقيقي برنامه هاي اسلامي بود و چنين حكومتها هميشه مورد پشتيباني و تأييد حكومتهاي استعماري مسيحي بوده و هست.


پاورقي

[1] بنا به نقل «فردينال توئل» مسيحي در اعلام الشرق وزير ماليه و حسابدار ارتش معاويه، منصور بن سرجون پدر يوحناي دمشقي بوده است و عقاد در کتاب «معاوية بن ابي سفيان في الميزان» ص 168 مي گويد: امور مالي را به سرجون بن منصور و پس از او به پسرش منصور واگذار کرد ـ و اصل سرجون چنانچه در (حجة السعاده) ج 2، ص 72 نگاشته سرژيوس است.

[2] حجة السعاده، ج 2، ص 72.

[3] مقتل خوارزمي ص 198. کامل ابن اثير، ج 3، ص 268 ـ الحسن و الحسين سبطا رسول الله، ص 84 و 85.