بازگشت

معاوية بن ابي سفيان (پدر يزيد)


داستان پسر هند مگر نشنيدي

كه از او و سه كس او به پيمبر چه رسيد



پدر او لب و دندان پيمبر بشكست

مادر او جگر عم پيمبر بمكيد



خود بناحق حق داماد پيمبر بگرفت

پسر او سر فرزند پيمبر ببريد



معاويه همان نامه سياه، منافقي است كه علامت نفاق (بغض علي ـ عليه السّلام ـ) در هيچكس مانند او آشكار نگشت. آنچه اسلام و مسلمانان از خيانتها و جنايتهاي او كشيدند از دست احدي نكشيدند موبقات و كبائر گناهان و بدعتهاي زشت و كشتارهاي او از حد احصاء و شماره خارج است.

تا كسي يك دوره تاريخ زندگي او را نخواند به ماهيّت اين عنصر ناپاك و خطرناك و قيافه ي زشتي كه از او در صفحات تاريخ باقي مانده پي نخواهد برد، و هر كس بخواهد او را معرفي كند از عهده بر نخواهد آمد.

به گفته ي آن مرد دانشمند آلماني به شيخ محمد عبده، كسي كه راه را بر توسعه ي فتوحات اسلام بست، معاويه بود.

براي نيل به رياست و حكومت به نام خونخواهي عثمان جنگي بر پا كرد، و صدوده هزار نفر را به كشتن داد و سيصد و شصت نفر را از اصحاب پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله وسلّم ـ از كسانيكه در بيعت رضوان شركت داشتند [1] شهيد ساخت؛ در جنگ جمل دست داشت و جنگ نهروان در نتيجه خروج او بر امام حادث شد.

آثار بي ديني و بي ايماني به دين و قرآن و بي اعتنائي او به شرف، و وجدان در تمام دوران زندگيش هويدا است.

بطور يقين معاويه تلاش مي كرد كه اسلام را از بين بردارد، و دين را دين ابي سفيان و شريعت جاهليت و روش آل حرب و طريقه بني اميّه قرار دهد و آنهمه دشمني و جنگهاي او با خاندان هاشم، مخصوصاً علي ـ عليه السّلام ـ دشمني با پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله وسلّم ـ و تعقيب جنگهاي پدر، و جد مادري، و فاميلش به اسلام بود.

اگر كسي را در نفاق، طغيان، انكار حق، حيله، مكر و غدر، خيانت و پيمان شكني، بي مانند بدانيم، بطور مسلم چنين كسي همان معاويه است.

همانگونه كه در فضايل و ملكات عاليه افراد معدودي نخبه و برجسته و فوق العاده مي شوند، در رذالت و فتنه انگيزي، و حب جاه؛ و عداوت با اهل حق نيز افرادي فوق العاده هستند، معاويه، عمروعاص، يزيد، مروان، زياد، مسلم بن عقبه، عبدالملك، حجاج، بسر، عبيدالله و شمر، از اين طبقه هستند كه در خبث نفس و ناپاكي ضمير و زشتي رفتار در ميان همقطاران و همكاران خود از كفار، رتبه قهرماني دارند.


پاورقي

[1] الاصابه، ج 2، ص 389، ص 5075.