بازگشت

تواضع و فروتني حسين


هرچه معرفت و خداشناسي و توحيد، و علم و حكمت انسان بيشتر شود، تواضع و فروتني او زيادتر مي شود. تكبر بشر ناشي از جهل و ناداني، و غفلت و خودپسندي است. در آيات كريمه و احاديث از تكبر به شدّت مذّمت و از تواضع مدح و ستايش شده است.

مخصوصاً بزرگان و زمامداران بيشتر بايد به تواضع و فروتني خو بگيرند و از تكبر دور باشند، تكبر ميان فرد و جامعه فاصله مي اندازد و او را نسبت به جامعه بدبين، و مردم را از او متنفر مي سازد. شخص متكبر در همان حالي كه در ميان اجتماع است منفرد و تنها است.

افراد نادان به اندك چيزي از مال يا مقام باد در بيني مي اندازند و به ديگران به نظر حقارت نگاه مي كنند و مايلند فكر و نظر خود را بر مردم تحميل كنند.

طرز حكومت اسلامي چنانچه در زمان خلافت علي ـ عليه السّلام ـ مشاهده شد، متكي بر تواضع زمامداران و «الغاء» فاصله بود. رسم زمامداري پيش از اسلام و آن تشريفات از بين رفت. او مثل يك فرد عادي شخصاً براي حوائج خود به بازار مي رفت و با مردم تماس مي گرفت و خرما و ناني را كه خريده بود در دامن عبا يا قبا مي ريخت و به منزل مي آورد و در بين راه حوائج مردم را برمي آورد و به آنها كمك مي كرد و به شكاياتشان رسيدگي مي نمود، لباس وصله دار مي پوشيد، خودش در حضور مردم لباس و كفشش را وصله مي زد، غالباً بيشتر از يكدست لباس نداشت. غذايش بسيار ساده و عادي بود، بلكه غالباً نان و نمك يا نان و شير بود در حاليكه به ديگران در خوراك و پوشاك اينگونه سخت گيري نمي كردند.

خليفه براي آنكه فقراء به او نگاه كنند و از تنگدستي خود ناراحت نشوند و تجمل پرستي و افتخار به تشريفات رايج نگردد اينگونه زندگي مي كرد.

شخص اول در دعوائي كه مردم به او داشتند در دادگاه حاضر مي شد و مثل مدعي خود در دادگاه مي نشست، و بسا كه دادگاه او را محكوم مي ساخت و كسي آن را توهين به مقام خليفه نمي شمرد.

با زهد و تواضع و سادگي معاش، نفس خود را مهار مي كردند و به قناعت معتاد مي ساختند، مبادا غريزه زياده طلبي آنها را وادار به حيف و ميل اموال بيت المال و تجمل و كاخ نشيني سازد.

در روايات رسيده است:

«مَنْ اَرادَ اَنْ يَتَمَثَّلَ لَهُ الرِّجالُ فَلْيَتَبَوَّءَ مَقْعَدَهُ مِنَ النّار»

هر كس بخواهد مردم جلو او بايستند(و به حال احترام باشند) بايد جايگاه خود را از آتش بگيرد.

اين يك نوع گردنكشي و فساد در زمين است كه شخص زمامدار بر زيردستان خود به لباس و مركب و مسكن برتري بگيرد، و براي خود دستگاه و تشريفات قرار دهد كه او را غير از مردم عادي بدانند و به عادات دوران جاهليت و پيش از اسلام خو بگيرد. اين عادات زشت همان رسومي است كه بني اميه تجديد كردند و پس از انحراف خلافت از مسير خود و گرايش به سبك جاهليت، در كشورهاي اسلامي دوباره برقرار شد.

با خواست خداوند در آينده اين بحث ادامه خواهد يافت، در اينجا سخن از تواضع و فروتني حسين ـ عليه السّلام ـ است.

حسين در نزد مردم بسيار محترم بود وقتي او و برادرش حسن مجتبي ـ عليهما السّلام ـ پياده به حج مي رفتند تمام رجال و شيوخ صحابه كه با آنها بودند به احترامشان از مراكب پياده مي شدند و پياده مي رفتند، اين احترام حسين ـ عليه السّلام ـ در نفوس نه براي آن بود كه حسين كاخ مجلل داشت يا مركبهاي سواري او گران قيمت بود يا غلامان و سربازان پيشاپيش يا دنبال موكب او مي رفتند يا آنكه مسجد پيغمبر را براي او خلوت مي نمودند و راهها را در موقع آمد و شد او بر مردم مي بستند، نه! براي هيچيك از اينها نبود. حسين با مردم زندگي مي كرد و از مردم جدا نبود، در نهايت سادگي و تواضع بود، همه ساله پياده به حج مي رفت، با مردم نشست و برخاست، و آمد و شد داشت، با فقراء معاشرت مي كرد، در نماز جماعت حاضر مي شد، به عيادت بيماران مي رفته، در تشييع جنازه ها شركت مي كرد در مسجد جدش پيغمبر با دوستان و اصحابش مي نشست. دعوت فقرا را مي پذيرفت و آنها را ميهمان مي نمود، خودش براي محتاجان، بينوايان، بيوه زنان و يتيمان، نان و غذا مي برد.

وقتي سپاهيان ستم پيشه و سنگدل كوفه بدن مطهرش را عريان بر خاك افكندند، بر شانه مباركش نشانه از برداشتن بار ديدند، از علت آن پرسيدند، حضرت سجاد فرمود: اثر آن انبانها است كه در مدينه به دوش مبارك بر مي گرفت، و به خانه هاي فقراء و ايتام و بيوه زنان مي برد.