بازگشت

حسين در آستانه شهادت


اينك رويا رويي دو سپاه نور و ظلمت در موقعيت حساس سپري مي شود. از يك سو سپاه حزب عثمانيه با عده فراوان و تجهيزات و تداركات كامل. از جانبي سپاه اهل بيت با ياران اندك ليكن سترگ و مقاوم.

سپاه حزب عثمانيه همواره پشتيباني شده و نيروهاي ان فزوني مي يابد.

در حالي كه سپاه اهل بيت از هر جانب محاصره شده كسي را توان امداد رساني به آنان نيست.

از يك جانب سپاه حزب عثمانيه كه همه به ظاهر مردان جنگي، در حالي كه سپاه اهل بيت عده اي از زنان و كودكان را نيز در بيابان گرم به همراه دارد. كه خطر نه تنها مردان دلاور و سلحشور سپاه اهل بيت را تهديد مي نمايد، بلكه حرم سراي آنان نيز در آستانه تهاجم و خطر جنايت كاران خشن است.

اينك فرزند علي و فاطمه در ميان انبوه، دشمن، مي تواند با ذبوني و بيعت، خود همراهان را از اين خطر نجات حاصل دهد. و يا خطر را به جان و ياران خود و همسران و خواهران و كودكان، خريدار باشد، و راه ايثار و شهادت را تداوم بخشد.

لحظه ها بسيار حساس و خطر آفرين و هر گونه تصميم مي تواند سر نوشت جبهه و نيز نهضت را ورق زند. ليكن با همه خوف و خطرهايي كه حسين و ياران و همراهانش را تهديد مي نمايد، حسين راه شهادت را تداوم مي بخشد. حسين لحظه اي درنگ و انديشه در انتخاب خويش ندارد. بلكه تصميم خود را بسيار آسان و شفاف گرفته و بر ياران نيز اعلان نموده و از آنان خواسته هر كس عشق فداكاري و شهادت در اره خدا بر سر دارد همراه بماند. آنان كه به انگيزه هاي ديگر آمدهاند خود دانند. و ياران حسين نيز حسيني و همه همانند حسين در انديشه زلال و شفاف و در رفتار سترگ و مقاوم راه حسين را بر گزيده اند.

حسين ياران اندك خويش را ازموده و سترگ و بزرگي آنان را ستود و به آنان اطمينان داده و از عاقبت سبز كارشان خبر داده كه گرچه يك سپاه كوچك به بزرگي تاريخ، اينك در برابر يك سپاه پليد و خشن رويا رو شده است اما پيروزي از ان سپاه حق است.

سپاه حزب عثمانيه هيچ منطق و سخن عاقلانه را پذيرا نيست. تنها به يكه تازي و خشونت خويش مي انديشد. فرزند سترگ فاطمه را در ميان دو راهي پذيرش ذلت و يا ستيز مخير نموده است. و بر اين باور است، كه با تسليم و بيعت حسين حكومت سراسر ظلم و ستم وي پايدار مي شود و يا با كشتن حسين و يارانش مانع استقرار حكومت بني اميه برداشته مي شود و آنان قرن هاي متمادي بر گرده مردم خواهند ماند و به اهداف پليد خويش كه دين زدايي عمده ان است، دست يازي خواهند نمود.

اينان عاقبت سياست خشونت خويش را نمي انديشند كه در صورت آلوده شدن دستشان به خون حسين و يارانش به چه رسوايي دچار خواهند شد. پايه هاي سست و بي بنيان حكومتشان چگونه لزران خواهد شد. تنها چيزي كه در شرايط فعلي بر ان اصرار دارند يكه تازي و ايجاد رعب و وحشت و حاكميت زور و تزوير است. هيچ گاه در اين انديشه نيستند كه در صورت شهادت حسين و يارانش از خون شهيدان سيلاب ها خيزش خواهد نمود و كاخ هاي سبز و سفيد را در كام خود فرو خواهد برد.

دستور پياپي مي رسد كه كار را يك سره نموده اگر حسين حاضر به تسليم نيست، وي را به از پاي در اوريد و هيچ فرصتي ديگر باقي نمانده است.