بازگشت

برداشتن ميثاق رهبري


از اين رو در گفتار امام نكته بس در خور تامل و انديشه به چشم مي خورد. و ان اين كه امام با ياران خويش سخن گفته و از آنان مي خواهد در صورت تمايل صحنه را ترك كنند و مي فرمايد اين سپاه به جز من با كسي كاري ندارد. شما مي توانيد از تاريكي شب بهره برده اين صحنه را ترك نماييد و نيز مي توانيد همراهان مرا (زنان و فرزندان خردسال) همراه خويش ببريد!

به آنان صريح و شفاف اعلان مي دارد كه من پيمان خويش را از عهده شما بر نهادم! پيمان با من مانع رفتن شما نباشد، آزاد هستيد مي توانيد برويد!

اين سخنان امام در شرايط بسيار حساس و خطر، كه سپاه دشمن وي را محاصر نموده است ابراز مي شوند! به آنان اعلام مي دارد كه اگر براي خاطر من بدين ديار آمدهايد من پيمان خوش را برداشتم مي توانيد برويد: فانه قد اتانا خبر مسلم بن عقيل و هاني بن عروه و عبد الله بن يقطر و قد خذلتنا شيعتنا فمن احب منكم الا نصراف فلينصرف ليس عليه منا ذمام [1] آنگاه مشاهده مي شود كه عده از چپ و راست متفرق شند و رفتند و افرادي كه همراه حضرت از مدينه آمده بودند ماندند. حتي بقي في اصحابه الذين جاووامعه من المدينه. [2] .

علت اين كار را نيز عنوان شده كه چون عده اي از اعراب بادي نشين به انگيزه هاي ديگر همراه امام شده بودند، لانه ظن انما اتبعه الا عراب لانهم ظنوا انه ياتي بلدا قد استقامت له طاعه اهله. [3] عده اي همراه حسين آمده بودن به گمان اين كه رهبري و حكومت وي مستقر خواهد شد. در شب عاشورا خطاب به اصحاب خويش مي فرمايد: اني لا اعلم اصحابا اولي و لا خيرا من اصحابي و لا اهل بيت ابر و لا اوصل من اهل بيتي فجزكم الله عني جميعا خيرا الا و اني اظن يومنا من هولاء الا عدا غدا الا و اني قد (اذنت لكم فانطلقوا جميعا في ليس عليكم مني ذمام هذا ليل قد عشيكم فاتخذوه جملا. [4] و نيز فان القوم يطلبوني ولو اصابوني لهوا عن طلب غيري و انتم في حل من بيعتي ليست لي في اعناقكم بيعه و لا ذمه. [5] .

از جهت بيعت من شما رها هستيد، هيچ پيمان و بيعتي بر عهده شما نيست!

اينك اين سوال مطرح است كه ايا مفهوم و معناي اين موضع گيري اين است كه امام پيمان خويش را با ياران خود گسسته و آنان را آزاد نهاده و هيچ گونه مسووليتي متوجه آنان نيست و مي توانند صحنه را ترك نموده و بروند؟!

اگر امام پيمان و ميثاق رهبري را از دوش آنان نهاده باشد، آنان بدون اين كه مسووليتي متوجهشان باشد صحنه را ترك مي نمايند و در پيشگاه الهي نيز مواخذه نخواهند شد.

به ديگر سخن ترك صحنه هاي سياسي و اجتماعي و دفاعي در جايي كه به اذن و اجازه رهبري باشد، بي اشكال است و قرآن نيز بر اين نكته تصريح دارد مي فرمايد: انما المومنون الذين امنوا بالله و رسوله و اذا كانوا معه علي امر جامع لم يذهبوا حتي يستاذنوه... [6] مومنان راستين انند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند و هنگامي كه در يك امر مهم عمومي (امور اجتماعي و سياسي و دفاعي) با پيامبر مي باشند بدون اجازه پيامبر صحنه را ترك نمي كنند و از وي اجازه مي گيرند. اگر ترك صحنه ها با اذن رهبر باشد مسووليتي متوجه طرف نيست و امام حسين عليه السلام به ياران خويش اجازه مي دهد كه صحنه دفاع را ترك نمايند.

ليكن اين نكته در صورتي صحيح مي تواند باشد ك دو مطلب و مدعي به اثبات برسد. يكي اين كه ترك صحنه هاي اجتماعي و دفاعي از اختيارات رهبري ديني مي باشد. رهبر مي تواند چنين اذني را صادر كند.

دو ديگر اينكه بايد اين نكته نيز مستند شود كه سخنان امام حسين عليه السلام به عنوان اذان ترك صحنه هاي بيان شده باشد انگيزه ديگري در ابراز اين سخنان در كار نبوده است.

ليكن اگر چنين اجازه اي از اختيارات رهبري نباشد و يا سخنان امام حسين عليه السلام نيز انگيزه ديگري در ميان داشته، آنگاه نمي توان گفت ترك صحنه هاي دفاعي در ان شرايط حساس بي مسووليت بوده باشد. و آنان كه صحنه دفاع از عترت رسول الله (ص) را ترك كردند مسوول نبوده اند!


پاورقي

[1] طبري، ج 4، ص 601، کامل، ج 2، ص 549، مقاتل الطالبين، ص 113 و 111، يعقوبي، ج 2، ص 157، ارشاد، ج 2، ص 75، فتوح، ج 5، ص 105.

[2] همان.

[3] همان.

[4] طبري، ج 4، ص 618 و 619، ارشاد ج 2، ص 91.

[5] امالي صدوق، مجلس 30، ص 156.

[6] نور، 62.