بازگشت

تشكل همسو كجا رفت؟


انديشه تشكل همسو سويه از افكار بلند و الهي علي عليه السلام مي گرفت. از زمان حكومت داري علي در كوفه اين انديشه شكوفا و مستقر شد. طبيعي است مهار و سركوب اين انديشه خيلي آسان نخواهد بود و به راحتي نمي توان اين انديشه را مقابل آرمانهاي علي قرار داد.

اينك با تسلط عبيد الله به كوفه گر چه اين تشكل سخت اسيب ديده است و بسياري از هواداران نيز به شهادت رسيده اند.

ليكن اين گونه نيست كه بتوان حتي با زور و سرنيزه هزاران تن از انديشمندان سبز تشكل همسو را به جبهه مقابل علي و حسين عليهما السلام گسيل نمود. گر چه زر و زور در موقعيت هاي حساس تاثير گذار مي باشند.

بر اين اساس مي توان گفت تشكل همسو اسيب جدي متحمل شده است و ارتباط خود را با رهبري بريده مي بيند. اما ايا آنان حتي با زور و زر عبيد الله كه شمشيرها اهيخته و سر كيسه هاي بيت المال را شل كرده بود از انديشه و آرمان خويش بريدند. يا اين كه اسيب را تحمل نمودند و همين تشكل در موقعيت هاي ديگر فرصت شكوفايي فراهم نمودند.

آنچه هويت و ساختار اين تشكل به ان فرا مي خواند و شواهد تاريخي ان را تاييد مي نمايد اين است ك تشكل همسوي اهل بيت اسيب را تحمل نمود و در اين موقعيت حساس كوفه دچار سر نوشتي كه به برخي از آنها اشاره مي شود.

1 - عده اي در اثر سستي، فريب زر و زور عبيد الله خوردند و در صف جبهه مقابل ايستادند. كه نسبت اين عده نسبت به سپاه عبيد الله بسيار اندك است.

2 - برخي از آنان و نيز سر ان به امام ملحق شدند مانند حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه، زهير بن قين و عبد الله بن عمير و ام وهب و وهب و... [1] .

3 - برخي از سران آنان زنداني شدند مانند مختار و عبد الله بن حارث [2] عده اي زيادي از شيعيان زنداني شدند كه زندانيان عبيد الله را 12000 نفر مي شمارند كه بايد عده زيادي از آنان در همان آغاز تسلط باشد. [3] .

4 - برخي ديگر از كوفه خارج شدند و خود را پنهان ساختند مانند عبد الله بن حر جعفي كه با عشيره و تبار خويش به بيابان ها سر نهاده بود كه از غايله كوفه به دور باشد. كه كر علي مافر شد و قافله حسين بن علي عليهما السلام برخورد و امام با وي مذاكره نمود و ليكن خواهش هاي نفساني نگذاشت به ياري حسين بيايد. اما در بيابان ها ماند به ياري عبيد الله هم نرفت. [4] .

5 - برخي ديگر كه با زور به جبهه اعزام مي شدند در بين راه فرار كرده و خود را پنهان مي ساختند كه در برخي منابع آمده گروه هزار نفري اعزامي تنها كمتر از 300 نفر آنان به جبهه مي رسيد، بقيه فرار مي نمود. [5] .

كه قهرا نيروهاي فراري همان هستند كه با زور اعزام مي شدند و جنگ با حسين براي آنان خوشايند نبود، يصلون الي كربلا ام يبق منهم الا القيليل كانوا يكرهون قتال الحسين فيرتدعون فيتخلفون. [6] كه اينان نيروهاي امثال شبث بن ربعي و حجار بن ابجر مي توانند باتشند.

6 - برخي ديگر شهيد شده يا در گذشته مانند هاني بن عروه، از سران بنام و بزرگ كوفه بود و هزاران نفر از قبيله مذحج را به همراه خويش داشت. [7] و مانند شريك بن اعور از بصره كه شيعه مخلص امام حسين عليه السلام بود و به قول خودش به مقداري كه وي را بي نياز سازد نيرو از بصره بسيج خواهد نمود. وي همراه عبيد الله به كوفه آمده و به منزل هاني رفت و در آنجا بيمار شد بعد از سه روز همانجا در گذشت. [8] .

7 - برخي ديگر كه شايد اكثريت را شكل مي دادند در خانه هاي خويش ‍ خزيدند كه نه فرصت ياري حسين را فراهم ساختند در خانه ها خويش ‍ خزيدند كه نه فرصت ياري حسين را فراهم ساختند و نه در صف مقابل ايستادند. عبد الله بن حر جعفي همين بهانه را آورد به امام حسين عليه السلام عرض كرد من ديدم مردم (تشكل همسو) به خانه هاي خود برگشتند و صحنه را خالي نمودند من هم از كوفه بيرون آمدم و لكني رايت شيعتك بالكوفه و قد لزموا منازلهم خوفا من بني اميه. [9] از اين گروه مي توان سليمان بر صدد خزاعي، مسيب بن نجبه فزاري، عبد الله بن سعد، عبد الله بن وال، رفاعه بن شداد. و نيز خالد بن سعد و حنش بن ربيعه [10] اين هفت نفر كه پنج نفر اول از سران صاحب نفوذ شيعه به خصوص ‍ سليمان كه از صحابه رسول الله (ص) نيز بود.

اينان همان هايي هستند كه بيش از صد نفر از سران قبايل و بزرگان كوفه را گردهم جمع نمودند و به خون خواهي حسين عليه السلام بپا خواستند. [11] .

و اينان همان هايي هستند كه 16000 هزار نفر از شيعيان بعد از شهادت حسين با آنان به خصوص رهبرشان سليمان بن صرد پيمان بستند تا انتقام خون حسين و يارانش را بگيرند، گر چه چهار هزار نفر وفادار سليمان ماندند. [12] .

انديشه اين گونه را با اين گسترده نمي توان به زور به جبهه عليه حسين اعزام نمود. البته سهل انگاري همين تشكل بحث ديگري است كه حسين را ياري نرساندند و در بخش عوامل سقوط كوفه به اين نكته اشاره شد.

ليكن اكثريت اين ها در صف دشمن هم نا يستادند.

اين سر نوشت تشكل همسو است كه اگر اين بررسي درست باشد آنگاه مي توان گفت شمشيرها در اختيار انديشه هاست و از هم جدا نمي شود. گرچه برخي بي پايه و بي انديشه اند و شمشيرهاي آنان نيز هر روز از خواهش و آرماني حمايت مي كنند. ليكن افراد سترگ و انديشمند هماره شمشيرش حامي انديشه اش است و از آرمانش دفاع مي نمايد. و شمشيري كه رخ حسين آشكار شد شمشير تشكل همسو نبود گر چه تعدادي از آنان نيز فريب خورده در ميان سپاه عبيد الله باشند. و به همين جهت بعد از حادثه كربلا همين تشكل همسو دوباره انسجام حاصل نمود و با رهبري همين سليمان بن صرد نهضت توابين را پديدار ساخت.

و همين تشكل مختار را ياري رساند، جنايت كاران جنگ كربلا را به قتل رسانند و هزاران نفر از همينان گرد زيد بن علي بن الحسين آمدند و نهضت زيد را بعد از سالها پديد آوردند. و نيز همين تشكل تداوم يافت تا زمان بني عباس. و همين خط سرخ ايثار شهادت تا به امروز تداوم يافته و تا قيام مهدي ال محمد تداوم خواهد يافت. و در نهضت فرا گير مهدي (عج) همين تشكل در تمام جريان ها و قدرت هاي پوشالي و تو خالي چيره خواهد شد.

با اين توضيح به پيشنهاد امام حسين عليه السلام بر مي گرديم كه ايا پيشنهاد باز گشت از سوي حزب عثمانيه پذيرفته مي شود و يا تصميم ديگري در مورد امام و كاروانش در پيش مي گيرند؟


پاورقي

[1] ارشاد، ج 2، ص 73، اخبار الطوال، ص 264، طبري، ج 4، ص 628، کامل، ج 2، ص 537.

[2] طبري، ج 2، ص 585.

[3] تاريخ شيعه، ص 77.

[4] طبري، ج 4، ص 608.

[5] انساب اشراف، ج 3، ص 387.

[6] اخبار الطوال، ص 254.

[7] طبري، ج 4، ص 584.

[8] طبري، ج 4، ص 570، اخبار الطوال، ص 234.

[9] فتوح، ج 5، ص 84.

[10] طبري، ج 5، ص 66 و 68.

[11] همان، ص 67.

[12] همان، ص 92.